تاکنون دولت هیچ حمایتی حتی در حد خرید یک ساندویج هم از من نکرده‌اند، اکنون تنها لژیونر صنایع‌دستی هرمزگان در کشور ترکیه هستم اما مسئولان مدام از زاویه بسته گل به خودی می زنند.

به گزارش دلفین، «ناصر رهسپار» از کارآفرینان و فعالان حوزه صنایع دستی استان هرمزگان است که فعالان این حوزه به خوبی با فعالیت‌های وی آشنا هستند. در گفت‌وگویی صمیمی با این هنرمند خلاق به گپ‌وگفت پرداختیم که چکیده‌ای از آن در ادامه آمده است.

*جناب آقای رهسپار اگر چه بسیاری از فعالان حوزه‌ی صنایع دستی شما را به خوبی می‌شناسند اما برای آشنایی بیشتر مخاطبان دلفین از خودتان و آغاز فعالیت‌هایتان بگویید.

همیشه گفته‌ام؛ بسی رنج بردم در این بیست سال که تا زنده کردم حصیر و سفال. اما واقعیت این است که از بچگی علاقه زیادی به صنایع دستی داشتم و ساعت ها کنار مادر بزرگم می‌نشستم و شاهد هنرنمایی او می شدم و آرزو داشتم من هم روزی حصیربافی یاد بگیرم‌. البته از آنجایی که بچه چاق و تپلی بودم، مهمترین آرزویم لاغر شدن بود. عشق من به صنایع دستی تا حدی بود که در دوران راهنمایی و دبیرستان روزهای پنج شنبه سعی می‌کردم خودم را به پنج شنبه بازار معروف میناب برسانم و با دیدن صنایع دستی به وجد بیایم که همین مسئله باعث اخراج من از دبیرستان در سال چهارم توسط مدیر سخت گیر دبیرستان که از بستگان نزدیک ما بود، شد.

*پس شما هم طعم اخراج از مدرسه را چشیده‌اید؟!

بله ولی متفرقه امتحان دادم و دیپلم گرفتم. آرزو داشتم صنایع دستی شهر و استانم را به دیگر نقاط کشور و دنیا معرفی کنم و به این نتیجه رسیدم که رشته مترجمی زبان انگلیسی در دانشگاه بخوانم تا راحت‌تر بتوانم در فستیوال‌های خارجی صنایع دستی شرکت کنم و این کار را انجام دادم. از سال ۱۳۷۱با ۳۰۰ هزار تومان کارم را شروع کردم.

*استاد شما در این کار چه کسی بوده است؟

استاد و الگوی من زنده یاد مادر بزرگم هستند که استاد مسلم صنایع دستی بود.همه خانواده و دوستان مانع من بودند و باورشان بر این بود که صنایع دستی آینده و درآمدی ندارد ولی من راهم را پیدا کرده بودم و کم کم کار کردم و چند سال بعد در نمایشگاه میناب و بندرعباس که اداره بازرگانی برگزار می‌کرد، شرکت کردم و نگاه کنایه آمیز و متلک های نیش‌دار برخی بازدید کننده‌ها را خوب به یاد دارم و پنج سال بعد در نمایشگاه چابهار شرکت کردم که توام با توفیق نبود ولی فهمیدم که صنایع دستی ما در مناطق سردسیر بیشتر طرفدار دارد و به سوی این مناطق راهی شدم و در اکثر شهرهای بزرگ کشور عزیزم نمایشگاه داشتم.

*از تعاونی صنایع دستی هرمزان‌کار برای‌مان بگویید.

سال ۱۳۸۶ تعاونی صنایع دستی هرمزان کار را تاسیس کردم و به صورت گروهی کار کردیم که نتیجه بهتری گرفتم. در بیش از ۳۰۰ نمایشگاه در شهرهای مختلف کشور شرکت کردم و ضمن کسب عناوین مختلف در سال ۱۳۹۲نشان عالی خدمت را از ریاست محترم جمهور دریافت کردم و سال ۱۳۹۳کارآفرین برتر استان هرمزگان شدم.

اشاره کردید که برای حضور در فستیوال‌های خارجی مترجمی زبان انگیسی خوانده اید. از این فستیوال‌ها نیز برای‌مان تعریف کنید.

از سال ۲۰۰۸ به عنوان اولین هرمزگانی بدون هیچ حمایتی وارد نمایشگاه‌های خارج از کشور شدم و تاکنون در ۴۲ نمایشگاه خارجی در کشورهای ایتالیا، چین، گرجستان، امارات متحده عربی، عراق و ترکیه حضور داشتم.

*حمایت مسئولان از تو به چه شکل بوده است؟

من به پشتوانه مالی خودم کارهای بسیاری برای معرفی صنایع دستی هرمزگان کرده ام اما اکنون توقع دارم که مسئولان صنایع دستی استان مرا حمایت کنند. این در حالی است که تاکنون هیچ حمایتی حتی در حد خرید یک ساندویج هم از من نکرده‌اند، حداقل بیایند و یک خداقوت بگویند، یک بنر ارزان قیمت به نشانه این همه تلاش صادقانه نصب کنند. اکنون تنها لژیونر صنایع‌دستی هرمزگان در کشور ترکیه هستم اما مسئولان مدام از زاویه بسته گل به خودی می زنند. بعد از سال‌ها تلاش و انتظار با لطف خدا و دعای مادرم موفق شدم سال ۱۳۹۸بدون هیچ حمایتی در ۱۲دوازده نمایشگاه خارجی در دو کشور عراق و ترکیه حضور داشته باشم و رکورددار ایران در زمینه حضور در نمایشگاه‌های خارجی صنایع دستی شوم ولی مسئولان صنایع دستی استان حتی پیام تبریکی نفرستادند و با بی تفاوتی از کنار این موضوع گذشتند؛ این در حالیست که شهردار و شورای اسلامی شهر میناب با نصب بنردر سطح شهر باعث دلگرمی من شدند.

*به عنوان سوال پایانی؛ بازار صنایع دستی هرمزگان در خارج از کشور به چه صورت است؟

روسری مخصوص هرمزگانی ها بنام جلبیل و صنایع دستی حصیربافی بخصوص انواع سبد و قفس یا لانه پرنده و تولک یا زنبیل خرید کوچک و بزرگ و سواس که نوعی پاپوش است، در بازار ترکیه و اروپا مشتریان زیادی دارد. البته جا عودی و اشترکو نوعی شتر سفالی هم طرفداران زیادی در ترکیه و اروپا و کشورهای حوزه خلیج فارس دارد.اما سال ۲۰۱۳ به دلایلی کل سرمایه ام را در ترکیه باختم و دوباره از صفر شروع کردم و با لطف خدا بیشتر از قبل پیشرفت کردم.

این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است.

گفتگوی اختصاصی: یوسف ملایی

  • نویسنده : 1007