گوهرتاج پژمان نخستین گوینده رادیو و تلویزیون ملی ایران، متولد شهر دوبی در پانزدهم روز آبان‌ماه سال 1324 بود که در هفته‌ی گذشته و در ۷۵ سالگی به علت عارضه‌ی قلبی درگذشت.

به گزارش دلفین، «گوهرتاج پژمان» نخستین گوینده رادیو و تلویزیون ملی ایران، متولد شهر دوبی در پانزدهم روز آبان‌ماه سال ۱۳۲۴ بود که در هفته‌ی گذشته و در ۷۵ سالگی به علت عارضه‌ی قلبی درگذشت. پس از تاسیس رادیو و تلویزیون ملی ایران در اواسط دهه چهل شمسی به عنوان گوینده و مجری به استخدام رادیو و تلویزیون در آمد. صدای دل‌انگیز، تسلط بر فن بیان و ادبیات و احاطه بر فرهنگ‌ بومی از او چهره‌ای محبوب در میان شنوندگان و ببیندگان رادیو و تلویزیون بندرعباس ساخته بود. پژمان پس از پیروزی انقلاب شکوهند اسلامی مدتی به دلیل برخی مشکلات از گویندگی در رادیو و تلویزیون کنار گذاشته شد اما پس از آن سال ها و در اواخر دهه ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتاد به جُنگ تلویزیونی شاخه‌ی طوبا دعوت شد. برای بررسی کارنامه و زندگی شخصی زنده‌یاد «گوهرتاج پژمان» گفت‌وگویی اختصاصی را با خواهر وی «نوشین پژمان» ترتیب دادیم که خلاصه‌ای از آن در ادامه آمده است.
خانم پژمان از طرف تحریریه‌ی نشریه‌ی دلفین این ضایعه را خدمت شما تسلیت عرض می‌کنیم. لطفا از شرایط خانوادگی‌تان برای‌مان بگویید.
ما در خانواده‌ای بزرگ شدیم که جنسیت معنایی نداشت و همه فرزندان به یک‌چشم دیده می‌شدند و برابر بودند. در آن زمان که تبعیض بین دخترها و پسرها خانواده بیشتر مشهود بود در خانواده ما همه اعضا با توانمندی‌های خود دیده می‌شوند نه با جنسیت. خواهرم زن توانمندی بود و همیشه تلاش می‌کرد که با مطالعه و ارتقای خود، جایگاه خود را در جامعه حفظ کند. زمانی که او دیپلم گرفت و در مصاحبه آزمون گویندگی شرکت کرد از اطلاعات عمومی بالایی برخوردار بود؛ چون آن زمان آزمون اطلاعات عمومی هم در کنار آزمون صدا برای گویندگی انجام می‌شد؛ و خواهرم با تلاش توانست در آن مصاحبه سربلند شود.
از روحیات خاص خانم پژمان بفرمایید.
خواهرم به‌عنوان اولین گوینده‌ی هرمزگانی انتخاب شده بود و همواره سعی داشت خودش را رشد دهد و همیشه دنبال یادگیری بود. باوجود جایگاه ویژه‌اش در آن سال‌ها هیچ‌وقت مغرور نشد. واقعا آدم همراهی بود به‌عنوان یک خواهر، البته برای ما تنها خواهر نبود، دوست بود، مشاور بود، راهنما بود و دلسوز. نه‌تنها برای ما بلکه برای همه‌ی هم‌محله‌ای‌ها همین‌طور بود. خصوصیات اخلاقی بسیار خوبی داشت همیشه با محبت با دیگران ارتباط داشت و باحوصله با مردم صحبت می‌کرد.
از فعالیت‌های خیریه‌ی وی هم بسیار شنیده‌ایم.
درزمینه‌ی خدمات اجتماعی بسیار فعال بود. گوهر تاج خیر بود و عضو انجمن خیریه. مردم محله برایش خیلی مهم بودند و عاشق شهر بندرعباس بود. شرایط این را داشت که برای ادامه زندگی به شهرهای دیگر ایران یا حتی خارج از کشور زندگی کند؛ اما وجب‌به‌وجب بندرعباس را دوست داشت و راضی نبود بندر را ترک کند.
برگردیم به فعالیت حرفه‌ای خانم پژمان.
گوهرتاج تا سال ۵۸ کارمند رادیوتلویزیون بود. بعدازآن بنا به دلایلی کنار گذاشته شد. او گوینده قبل از انقلاب بود و بعد از آن کارهای حسابداری یک سری شرکت‌ها را انجام می‌داد و بی‌کار ننشست. بعدها در سال ۷۱ از وی دعوت شد در جُنگ تلویزیونی شاخه‌ی طوبا که برنامه‌ای ادبی بود، گویندگی کند. در این برنامه او قطعاتی از متون ادبیات فارسی قدیم را برای ببیندگان می‌خواند. بعد از آن هم باز هم درخواست همکاری در زمینه‌ی‌ گویندگی داشت اما بعد ترجیح داد که به کارهای خیریه بپردازد.
کار گویندگی به چه میزان دغدغه‌ی وی بود؟
به گویندگی خیلی علاقه داشت. از همان دبیرستان دکلمه می‌خواند، در تئاترهای دبیرستان شرکت می‌کرد و کارهای هنری با روحیاتش سازگار بود. حتی عکس‌های دوران دبیرستان‌اش در کتابی چاپ شده است. به دلیل فن بیان بسیار خوب، صدای گوش‌نواز و چهره‌ی شیرین و دل‌نشین، به نظر من جز گوینده‌های برتر ایران در آن زمان بود. قبل از انقلاب گوینده‌ای زبانزد بود. اعتمادبه‌نفس بالایی داشت. همواره علاقه‌مند به یادگیری و آموزش بود. در ضمن به عضویت انجمن سعدی‌خوانی نیز درآمده بود و شعرخوانی‌اش رو‌دست نداشت.
قطع همکاری با صداوسیما چه تاثیری در روحیه‌اش داشت؟
چون آدم با اعتمادبه‌نفسی بود خیلی سریع جذب کارهایی مثل خیریه شد. خوب هرکسی دوست دارد کارش را ادامه بدهد در جایی که سال‌ها کار کرده و برای آن زحمت کشیده است،بماند اما می‌گفت این‌که آخر دنیا نیست حتما خیر من تا اینجا همین بوده است.

گفتگوی اختصاصی: زهرا شاکرمی نژاد

این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است.

  • نویسنده : ۱۰۰۷