«محمد سایبانی» کنشگر هنری و اجتماعی نسبت به نبود سالن استاندارد اجرای تئاتر و موسیقی در هرمزگان انتقاد کرد.

«محمد سایبانی» کنشگر هنری و اجتماعی است. او فعالیت هنری اش را با بازیگری تئاتر آغاز کرد و بیش از دو دهه است که در این کسوت فعالیت می‌کند. او در سال‌های فعالیتش به حوزه‌ی هنرهای تجسمی، هنرهای محیطی و پرفورمنس‌آرت نیز سرک کشیده است. او می‌گوید که حالا هنر را به عنوان یک ابزار می‌بیند، ابزاری که با آن می‌تواند حرف‌ها و انتقادهای اجتماعی خود را بیان کند و تاثیر دوچندانی بر اجتماع و اطراف خود بگذارد.

با او درباره‌ی هنر و مقولاتی که حول محور هنر در هرمزگان در جریان است به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید. 

ما قبلاً راجع به این موضوع باهم بحث‌های زیادی داشته‌ایم، هنر هرمزگان یا هنر در هرمزگان؟

هرچند که من یک گروه واتس‌اپی به نام هنر هرمزگان را راه انداخته‌ام و تأکید کرده‌ام که از جای دیگر در این گروه مطلبی منتشر نشود و صرفاً موضوعیت ما هنر هرمزگان باشد؛ اما هدف من این است که نگاهی واقع‌بینانه به خود داشته باشیم. اگر بخواهم صادقانه‌ بگویم من برای هنر هیچ مرزی قائل نیستم. ما نسبت به طول تاریخ هنر بشر و ایران هنرمند مستقل و مؤلفی در هرمزگان نمی‌بینیم یا اگر بخواهم درست‌تر بگویم ما نمی‌توانیم قضاوت کنیم که چنین فردی وجود دارد یا خیر. یا حداقل این است که اگر کسی هم کار کرده، هیچ‌کس به آن نپرداخته است. آن‌طور که توقع می‌رود کار پژوهشی و علمی صورت نگرفته تا مؤلفه‌های خاصی برای هنر هرمزگان مشخص و معرفی شود.

چرا هنر در هرمزگان در سال‌های اخیر به نسبت دهه‌های گذشته از پویایی و خلاقیت تهی شده است؟

با توجه به این‌که من خودم نیز وسط گود قرار دارم، نمی‌توانم خودم را از این موضوع جدا بدانم و به قضاوت بپردازم. به شخصه نیز نمی‌دانم که ما را چه شده است و این جمود، خمودگی و ایستایی به معنای واقعی در تولید اثر هنری از کجا نشأت می‌گیرد. این موضوع را اگر با توجه به جمعیتی که اسماً و رسماً هنرمند داریم، بسنجیم عمق این مشکل روشن‌تر می‌شود. شما تنها جمعیت هنرمندانی که در شاخه‌ی تجسمی فعالیت می‌کنند را در نظر بگیرید آیا خروجی آثار هنری با این جمعیت مطابقت می‌کند؟ البته اثر هنری به‌مثابه‌ی اثری که با چاشنی خلاقیت در حوزه اندیشه وارد شود وگرنه به تعریف عام کسی که مهارت نواختن گیتار یا کشیدن پرتره را داشته باشد نیز هنرمند محسوب می‌شود.

اما دلایل این رکود می‌تواند متفاوت باشد. وقتی شما دچار سردرگمی و در جنگلی گرفتار شده‌ باشی که ندانی به کدام سو باید حرکت کنی خواه‌وناخواه سر جایت می‌ایستی و به اطرافت نگاه می‌کنی. در حال حاضر شرایط جهان ما این‌گونه است؛ در شرایط به نسبت برآشفته‌ای قرار داریم و از آن‌جا که هنرمندان نیز جزیی از مردم هستند انگار مبهوت به تماشا ایستاده‌اند.

دومین مسئله‌ی تاثیرگذار مسائل مدیریتی در حوزه‌ی فرهنگی است. در این بخش متأسفانه در سال‌های اخیر آن‌گونه که توقع می‌رفت عمل نشده است. البته این موضوع این‌گونه برداشت نشود غرض حمایت مالی از هنرمند است. در واقعیت امر موضوع فرهنگ به‌درستی مدیریت نشده است. حداقل به لحاظ کمی در سال‌های اخیر شاهد رشد جمعیت هنرمندان هستیم اما به لحاظ ایجاد فضای فیزیکی، فراهم کردن سخت‌افزار و زیرساخت به‌تناسب این جمعیت عمل نشده است.

همان‌گونه که می‌دانید در فرهنگ ما چهل‌سالگی سن عقل است و به مناسبت چهل‌سالگی انقلاب اسلامی در سخنرانی‌ها شاهد بیان دستاوردهای چهل‌ساله هستیم. ولی در مورد فضای فرهنگ و هنر هیچ مدیری نمی‌تواند مدعی افزایش داشته‌هایمان در مورد فضای فیزیکی، کاربردی، تخصصی و اختصاصی باشد. ما سالن استانداری برای اجرای تئاتر و موسیقی نداریم. در هرمزگان گالری استانداردی جهت نمایش آثار تجسمی وجود ندارد؛ بگذارید مثالی بزنم استخر، زمین فوتبال و تنیس دارای استانداردهای تعریف‌شده است؛ اما در جغرافیای هرمزگان هیچ فضای استاندارد هنری نداریم. ما در این زمینه صفر هستیم گرچه حرکت‌هایی نیز آغازشده و فضاهایی را نیز از جیب مردم ساخته‌اند اما به دلیل عدم مدیریت درست و برخورد غیرتخصصی و غیرعلمی به‌نوعی با هدررفت بیت‌المال روبرو هستیم. من بارها این مثال را عنوان کرده‌ام وقتی یک کارخانه پنیر سازی دارای ویژگی‌های خاصی نباشد دیگر پنیر تولید نمی‌کند. برای مثال فرهنگسرای طوبی که اشتباهاً نام‌گذاری شده زمین گسترده‌ای است شامل سرای هنر که در ابتدا قرار بوده دفتر سینمای جوان باشد و ساختمان فرهنگ‌سرا نیز که قرار بوده ساختمانی با کاربری مجتمع فرهنگی و با محوریت کتابخانه‌ای به نام نور باشد که در نهایت به نام کتابخانه فردوسی و کاربری فعلی تغییر شکل داده. به بیان عامیانه نقشه‌ی ابتدایی، نقشه‌ی ساخت یک موتورگازی بوده که سعی شده به پراید تبدیل شود و قطعاً نمی‌توان از آن استفاده‌ی درستی کرد.

اتفاقی که در مدیریت و ساخت فضاهای فیزیکی شده همین بوده است و دقیقاً همین رفتار را به شکل عینی در بخش نرم‌افزاری و در برخورد با انجمن‌های هنری که درواقع باید صنف هنرمندان هر شاخه باشد را می‌بینیم. شما ببینید با انجمن‌های هنری و تک‌تک هنرمندان چه رفتاری شده است. در مدیریت، بخشی به نام مدیریت سازمان غیررسمی وجود دارد؛ یعنی خارج از آن چارت رسمی ارتباطات غیررسمی میان افراد وجود دارد که مدیر باید این موارد را مدنظر داشته باشد. در حوزه‌ی مدیریت فرهنگ و هنر این سازمان غیررسمی بسیار گسترده و شامل هنرمندان، اصحاب رسانه، کانون‌های تبلیغاتی و… می‌شود؛ و باید توجه داشت که مسئله در هنر متفاوت است، شما با یک مهندس کشاورزی روبرو نیستید که یکی را جایگزین دیگری کنید. شخصیت‌های هنری غیرقابل‌جایگزین هستند؛ یعنی شما نمی‌توانید «سعید آرمات» را با یک دکترای ادبیات مقایسه کنید. هنرمندان به دلیل این‌که ذاتاً منتقد هستند کنار ‌زده شده‌اند یا گاهی جلو کارشان گرفته‌شده و مورد اذیت و آزار (به‌مثابه‌ی جلوگیری از رشد و بالندگی)، قرار گرفته‌اند. کسانی که دنبال‌کننده فرهنگ و هنر هستند به این موضوعات واقف هستند که در این چند سال اخیر چه اتفاق‌هایی بر هنرمندان ما رفته حتی در همین دولت که توقع هنرمندان نسبت به دولت قبلی چیز دیگری بوده است. تمام این‌ها باعث شده تا در این سال‌ها از تولید فاصله بگیریم.

آیا می‌توانیم بگویم نسل ما به‌عنوان هنرمند نتوانسته نسل تازه‌ای را بپرورد و وارد این وادی کند؟

البته در این میان استثناها وجود دارند که در مورد آن‌ها صحبت نمی‌کنیم؛ ما از لحاظ فرهنگی باید واقعیت‌هایی را بپذیریم؛ اگر به نسل گذشته هم نگاه کنیم درگیر مسائل ایدئولوژیک و سایر مسائل دیگر بوده و به دلیل شرایط تاریخی و اجتماعی از نسل بعد خود و ذات هنر فاصله گرفته است؛ پس این موضوع تنها منحصر به نسل ما نمی‌شود؛ با این وجود من نسبت به نسل جدید بسیار خوش‌بینم. در روز گذشته در یک دبیرستان دخترانه با هشت دانش‌آموز که به‌واقع نماینده‌ی کل آن مدرسه محسوب می‌شدند مصاحبه کردم. از آن‌ها پرسیدم که اصلی‌ترین مشکل شما چیست؟ و جالب است که بدانید اکثر آن‌ها عنوان کردند بزرگ‌ترین مشکل این است که ما چیز مفیدی برای زندگی‌مان نمی‌آموزیم.

به دلیل ارتباطات و رسانه‌هایی که امروز وجود دارد خوشبختانه آدم‌ها شروع کرده‌اند به حرف زدن و احساس می‌کنند که می‌توانند اندیشه‌‌های مستقلی داشته باشند و در زندگی و جهان پیرامون خود اثرگذار باشند. البته این موضوع شاید خیلی ساده‌لوحانه به نظر برسد اما برای آدمی مثل من بسیار خوشحال‌کننده است چراکه ۳۰ سال پیش را تجربه کرده‌ام و شک ندارم اگر مدیریت صحیحی شکل بگیرد و با هنرمندان به شکل شایسته برخورد و اجازه داده شود تا آزادانه به فعالیت  بپردازند آینده‌ی روشنی پیش رو خواهد بود.

البته به‌شخصه وضعیت امروزمان را تنها برآمده از محدودیت‌ها و ممیزی نمی‌دانم و همه‌ی بار این شرایط را به دوش دیگری انداختن چندان درست نیست.

واقعیت امر این است که خیلی از چیزها به خود جامعه‌ی هنری باز‌ می‌گردد. ما به‌شدت از عقلانیت فاصله گرفته‌ایم. این‌که چه اتفاقی افتاده و چه چیزی باعث آن بوده چندان اهمیت ندارد و به قول تو تقصیر را تنها به گردن دیگری نیاندازیم. واقعیت امر این است که ما به‌عنوان هنرمند گاهی به‌جای فکر، خیال می‌کنیم. در صورتی ‌که این خیال با واقعیت فاصله دارد. چیزی که ما را دچار بحران کرده این است که گاهی این توهمات را به جای مستندات واقعی ارائه می‌کنیم. این واقعیت دردناک متأسفانه وجود دارد و کسی حاضر به پذیرش آن نیست. درست مثل‌ یک بیمار روانی که حاضر به پذیرش بیماری خود نیست؛ ما نیز تا عیب و ایرادهای خود را نپذیریم تغییری نیز اتفاق نمی‌افتد.

بروز مدرنیته به معنای ورود ابزار مدرن به کشور که باعث پیدایش رسانه‌های فردی و پدید آمدن افراد خود هنرمند پنداری شد که به‌یک‌باره به جمعیت هنرمندان افزود را چقدر در بروز این موضوع دخیل می‌دانی؟

ما صحبت از پست‌مدرنیسم و چندصدایی می‌کنیم ولی در استراکچر ذهنی به‌شدت آدم‌هایی سنتی هستیم. از آن‌سو دم از چندصدایی می‌زنیم و از این‌سو تنها صدای خودمان را فریاد می‌زنیم. این نشان‌دهنده‌ی این است که به‌اندازه‌ی کافی رشد نکرده‌ایم و الآن که به‌یک‌باره این رسانه‌ها به‌مثابه یک ابزار در اختیار ما قرارگرفته نمی‌توانیم از این ابزار استفاده‌ی مفیدی انجام دهیم. این فضا و امکانات رسانه‌ای که امروز وجود دارد و همان‌طور که اشاره کردی هر کس می‌تواند رسانه‌ی خودش را داشته باشد شرایط شارلاتانیزم را در جامعه فراهم کرده و به‌راحتی نیز در جامعه پذیرفته می‌شود. مسئله اخلاق و صداقت است. وقتی ما می‌گوییم رسانه، حتی در همین واتس اپ و اینستاگرام نیز به‌عنوان رسانه‌های فردی می‌بایست اخلاق ژورنالیستی رعایت شود. دروغ‌ها از پروفایل‌ها شروع می‌شود وقتی‌که فرد با اسم و عکس غیرواقعی خود شروع به فعالیت می‌کنند. این در حالی است که همه‌ی افراد حتی کسانی که معترض هستند باید با شخصیت حقیقی خود به فعالیت بپردازند.

جهانگیر سایانی