به گزارش دلفین، در میان انبوهی از موفقیتهای زنان، عدهای همیشه به فراموشی سپرده شدند. زنانی که نه ضعیف بودند، نه ناتوان؛ تنها در شرایط ویژهای مادر بودند و بهحکم مادریشان سالها در زندانی نامرئی ماندند و هیچکس نفهمید آنها کی آمدند و کی رفتند.
فاطمه ساکن محلهی دوهزار بندرعباس است، به چهرهاش میخورد ۷۰ سال سن داشته باشد اما سنوسال دقیق خود را نمیداند، فقط میداند که مادر بودن تمام زندگیاش را پوشانده؛ اول مادری برای فرزندان خود و حالا مادری برای نوههایش.
فاطمه گفت: من ۹ بچه دارم که همه آنها را با سختی و رنج بزرگ کردم تا عاقبتبهخیر شوند، اما اینطور نشد و الان چهار نوه دارم که هر چهار نوه را خودم بزرگ میکنم. زمانی که پسرم معتاد شد، زنش هم او را ترک کرد، من ماندم و چند بچهی قد و نیم قد، از جمله یک بچهی یکساله که به مراقبت مادرش نیاز داشت، دستتنها بودم و پولمان کفاف خرج زندگی خودمان را نمیداد اما او را مثل پسر خودم بزرگ کردم تا اکنونکه هفتساله است.
وی ادامه داد: هر چهار نوهی من سنشان کم است. تازه وارد مدرسه شدهاند یا سالهای اول دبستانشان است، من در شرایط عادی بهسختی میتوانستم امکان مدرسه رفتنشان را فراهم کنم. اکنونکه آموزشها مجازی شده و تحصیل نیاز به تبلت و گوشی دارد، آنها هم امسال از درس جا ماندند، این بیماری کاری کرد که مثل زمانهای قدیم درس خواندن مختص افراد اشرافی باشد و جامعه فقیر از آن بیبهره است.
این زن که مجبور است باز زندگی را با مشقت تمام به دوش بکشد، اضافه کرد: من قبلاً دستفروشی میکردم تا خرج زندگی را دربیاورم و بتوانم بچهها را بزرگ کنم، اما اکنونکه سنم بالا رفته نمیتوانم مثل قبل جایی کار کنم، مجبورم خانه بمانم از نوههایم مراقبت کنم و خرج زندگی را با پول کمیته امداد بگذرانم.
وی گفت: با این گرانیها، خیلی از روزها مجبوریم غذا نان و پیاز بخوریم تا شکممان سیر شود، من سوادی ندارم سنم هم بالا رفته است، نمیدانم از چه طریق باید پیگیر شوم اما هرچند وقت یکبار کسی از سازمانی میآید میگوید مادر قرار است کمکتان کنیم اما میروند و بعدازآن دیگر هیچ خبری نمیشود.
گفتنی است فاطمههای بسیاری با توجه به شرایط اقتصادی در محلهی دوهزار ساکناند که نیاز است مسئولان امر نگاه ویژهای به این دست زنان نیز داشته باشند.
گزارش اختصاصی : هستی سلطانی
این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است.
- نویسنده : ۱۰۰۷
Wednesday, 24 April , 2024