پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی به‌تازگی نتایج پژوهشی را منتشر کرده که در آن وضع شادکامی در بین جامعه ایرانی به تفکیک استان مشخص شده است. بر اساس این پژوهش سه استان قم، سیستان و بلوچستان و هرمزگانی استان‌هایی‌اند که به ترتیب بیشترین شادکامی در بین مردمانش برآورد شده است.

به گزارش دلفین، پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی به‌تازگی نتایج پژوهشی را منتشر کرده که در آن وضع شادکامی در بین جامعه ایرانی به تفکیک استان مشخص شده است. بر اساس این پژوهش سه استان قم، سیستان و بلوچستان و هرمزگانی استان‌هایی‌اند که به ترتیب بیشترین شادکامی در بین مردمانش برآورد شده است؛ به‌عبارت‌دیگر این سه استان شادترین مردم ایران هستند و غلظت خوشی در خون ساکنان این مناطق بالاست.
واژه شادی و شادکامی از آن مفاهیم حوزه علوم انسانی است که بر سر تبیین و تعریف آن اشتراک رأی و درک همسانی نیست. شادکامی اگرچه وضعیت اجتماعی مرکبی از ابعاد فردی و اجتماعی و ساختاری شناخته می‌شود ولی در بین مردم در شهرها و کشورها تفاوت‌های ماهیتی مشهودی دارد. درجایی تجربه رضایت‌بخش از زندگی روزانه خوش‌کامی تلقی می‌شود و در نقطه‌ی دیگری ظرفیت‌های نشاط‌آور اجتماعی، شغل و درآمد و امکانات دردسترس و در محلی شاید آن‌سوتر مجال بروز و شکوفایی توانگری درونی اشخاص. هرچه هست اما در برخی عناصر، تفاهم نسبی است. چه نظرات فلاسفه یونان باستان را بپذیریم که شادکامی را حاصل معادل‌شدن نیروهای مختلف جاری در انسان از رنج و شادی و فضیلت و… می‌شمرند و چه به دیدگاه‌های جدید که سلامت اجتماعی و امید و ارتقا سطح اعتماد و خرسندی را عوامل مؤثر بر آن می‌دانند، در یک نکته و محور، برآیند قابل‌جمعی مشاهده می‌شود، شادکامی به شرایط مادی و معنوی نیازمند است تا از اعماق پیچاپیچ انسان شعله کشد و او را از می ناب خود مست و نوشا کند.
در این نوشته‌ی کوتاه، دو استان قم و سیستان و بلوچستان را که در سکوهای اول و دوم شادکامی‌سنجی جهاد دانشگاهی ایستاده‌اند به کناری می‌گذاریم و نگاهی به آمارهایی می‌کنیم که از بعد مادی در حکم بستری اثرگذار و کارا برای تبلور شادکامی مردمان قابل توجه‌اند.
هرمزگان در موضوع بیکاری به‌عنوان یکی از پایه‌های ضریب فلاکت اجتماعی، رده سوم را دارد. آمار، نرخ بیکاری استان را در سال‌های اخیر ۱۳.۸ درصد اعلام می‌کند. هرمزگان استانی است که به گفته مسئولان ثبت احوال دومین استان جوان‌دار ایران به شمار می‌آید؛ ۲۸ درصد از جمعیت استان، معادل ۴۹۸ هزار و ۲۲۲ نفر را جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله تشکیل می‌دهند. حتی اگر سن ورود به بازار کار را سن بالای بیست سال قلمداد کنیم، باز هم رقم قابل‌توجهی از جوانان در صف بیکاران قرار می‌گیرند. مگر اینکه تأثیر شغل و درآمد را در مفهوم شادکامی نادیده بگیریم و بر جنبه‌های معنوی آن اصرار ورزیم.
در سال ۹۸ جدول ضریب شاخص فلاکت اجتماعی نشان می‌داد که هرمزگان با ۴۹٫۷ درصد پنج پله تا مفلوک‌ترین استان یعنی لرستان فاصله دارد. به‌عبارتی‌دیگر، ازنظر کم‌برخورداری و رفاه نازل و سطح افت کرده حداقل‌های زندگی در بین ۳۱ استان، بیست‌وششمین است. بازهم مشخص نیست با این نرخ فلاکت اجتماعی چگونه مردم شادی در این پهنه‌ی غنی، صبح را به شب و شب را به صبح می‌رسانند؟
هرمزگان در تورم نیز ماه‌هاست که نخست‌نشین رقابت‌های نفس‌گیر کاهش رفاه اجتماعی و کاهنده سلامت روح و روان و جسم مردمان است. در سالی که این روزها واپسین هفته‌های آن را می‌گذرانیم، هرمزگان با ۳۷٫۸ بالاترین نرخ تورم را از آن خود کرده است. تورم مثل موریانه‌های غدار، آهسته‌آهسته سفره مصرف ملت را در حوزه‌های گوناگون می‌بلعد و هرروز اقلام تازه‌ای را از سبد زندگی روزانه‌‌شان به بیرون پرت می‌کند تا جایی که حتی شاید به همان قوت لایموت آن‌ها هم برسد. در میان تحریم‌ها و هیولای کرونا، سفره‌های کوچک گرفتار بختک نامریی تورم مشخص نیست چطور و به چه طریقی می‌توان شاد و خوش‌وقت و سرحال بود؟
سرجمع نرخ بالای بیکاری، رفاه پایین و رو به اضمحلال، تورم افسارگسیخته دم‌به‌دم افزون‌شونده و ضریب شاخص فلاکت صعودی جایی برای شادمانی و لذت و خوشی باقی نمی‌گذارد مگر اینکه باور کنیم همان‌طور که قدما می‌گفته‌اند مردم این خطه اغنیای قناعت‌پیشه‌اند و به کم و قلیل خرسندند و با رنگ رخسار زرد، دلی اما شادمانه و پرشوق دارند.

زمینه‌های مادی و دنیایی شادکامی هرمزگانی لابه‌لای چنگال‌های بی‌رحم تورم و بیکاری و محرومیت و رنج‌های ناشی از ضریب فلاکت، مستعد شادی و سرور و خشنودی‌های معیشتی و… نیست. باید به باورهای فرهنگی و معنوی این مردم نظری انداخت. شاید گنج اینان، خوی و عادت به کم بودن‌هاست. این مردم با آب اندک ساخته‌اند و با گرمای بیدادگر خو گرفته‌اند. در غیر این صورت باید به جزییات پیمایش جهاد دانشگاهی دست یافت و نحوه انتخاب نمونه‌ها را به سنجه گرفت. چندان قابل‌باور نیست که مردمی پنجه به پنجه‌‌ی قوی تورم و گرانی، سفره‌های کوچک شونده، بیکاری و بی‌شغلی، درآمدهای بخورونمیر و قلیل، رنج نابرابری‌های اجتماعی و تبعیض‌های گاه ساختاری در توسعه و بهداشت و صنعت و… شادمانه و خندان سر در پی روزگار نامراد آورند و بر گرداگرد نداشته‌های روزافزون خود پای خوشحالی بکوبند، الا آن‌که سلوک درویشانه پیشه کرده باشند و به خرده‌نانی بسازند و یاهوکشان رنج را غنیمت بالندگی خود برشمرند.

یادداشت اختصاصی : سید رضا هاشمی زاده

این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است.

  • نویسنده : ۱۰۰۷