به گزارش دلفین، خبری تلخ در اولین روز هفته کام خبرنگاران استان هرمزگان را تلخ کرد. در جلسهای اداری بودیم که ناگهان خبر درگذشت «سید علی علوی» تیتر اول فضای مجازی هرمزگان شد. بلافاصله جلسه را ترک کردم، آمدم بیرون و زنگ زدم به مهدی دهدار؛ دوست صمیمی سید.
متأسفانه خبر واقعیت داشت. هرمزگان یکی از خبرنگاران خوبش را از دست داد، چقدر زود و نابهنگام. سید را سالهاست از دور و نزدیک میشناسم. چه آن وقتهایی که در «هرمزگان نیوز» و «ارمغان بندر» تند و بیباک مینوشت و چه بعدها که در مجموعه سازمان منطقه آزاد رودرروی هم قرار گرفتیم.
سالهایی که بهعنوان خبرنگار حرفهای در بندرعباس فعالیت میکرد، بهنوعی همکار یک مجموعه بودیم؛ در کنار او و مهدی دهدار، من هم بیباکتر قلم میزدم. تا اینکه دولت روحانی روی کار آمد؛ تغییرات گستردهی مدیریتی در قشم و استان اتفاق افتاد. بومیان هرمزگان سکان منطقه آزاد قشم را برای اولین بار در طول تاریخ به دست گرفتند، شهریار مشیری شد مدیرعامل سازمان؛ و متعاقباً بسیاری از تغییرات مدیریتی دیگر.
زهرا غفوری همکارمان بارها این را در محافل مختلف گفته است و بازمیگوید که وقتی به اعتمادی گفتم علوی میخواهد مدیرکل روابط عمومی سازمان منطقه آزاد بشود، با تعجب پرسیده بود علوی؟ سید؟ منطقه آزاد؟! از این نظر برای من عجیب بود که ما یک مجموعه بهعنوان منتقد سازمان منطقه آزاد بودیم. حال ورق طوری برگشته بود که علوی بهعنوان یکی از مدیران سازمان در رأس روابط عمومی و امور بینالملل سازمان منطقه آزاد قرار میگرفت. امیدوار شدیم که خواستهها و مطالباتی که با هم پیگیری میکردهایم حالا به ثمر بنشیند. به احترام دوست و همکار عزیزمان ما هم از مدیریت جدید سازمان حمایت کردیم؛ اما مشکل فراتر از اینها بود، چند ماهی گذشت، با مدیریت جدید سازمان باز هم مطالبات مردم بر زمین ماند. دوباره شروع کردم به انتقاد و نوشتن گزارشها و یادداشتهای همیشگی. سید چند بار جلسه گذاشت و صحبت کرد، اما افاقه نکرد، تقریباً رو در روی هم قرار گرفتیم، میگفت: هر بار که چیزی مینویسی من از طرف مجموعهام زیر سؤال میروم؛ میگفت قبل از اینکه من روزنامهات را همراه با توجیه و دلیل و برهان برای مدیرعامل ببرم، کسانی دیگر پیشاپیش میبرند و ذهنها را خراب میکنند.
در آن سالها طنزهای ۱۴۰۰ هم به یادداشتها و گزارشهایم اضافه شده بود و هر بار از مدیر روابط عمومی میخواستند که با نویسنده این طنزها برخورد کند و این سید عزیز که همچنان پایبند به اصول حرفهای رسانه بود، نمیخواست برخورد قانونی کند، چرا که خودش مطبوعاتی بود و به انتقاد برای مطالبه گری اعتقاد داشت. سالها گذشت طنزهای ۱۴۰۰ من در سال ۹۴ در کتابی تحت همین عنوان چاپ شد. دیگر مدیریت سابق و سید علوی و دیگران از قشم رفته بودند. علوی خبر انتشار کتاب طنزم را در تهران بود که شنید ظاهراً در خبرگزاریها خوانده بود، زنگ زد و تبریک گفت و ادامه داد: «آن سالها که این طنزها را در روزنامه مینوشتی خیلی روی من فشار بود که از تو شکایت کنم ولی من مقاومت میکردم.» گفت: «خیلی خوشحالم که امروز همان طنزهایت کتاب شدهاند.» راست میگفت اگر همان موقع جلوی این طنزها را میگرفت و شکایتی میشد شاید من طنزهایم را ادامه نمیدادم و این باعث از بین رفتن یک نوع کار خلاقانه در عرصه ادبیات و روزنامهنگاری میشد. جالب است که بعدها این طنزها در جشنوارههای مطبوعاتی برگزیده شدند و همچنین کتاب در جشنواره خلیج فارس بهعنوان کتاب شایسته تقدیر شناخته شد.
از این همه مقدمه میخواهم به این نکته برسم که وقتی یک متخصص و کاردان و کارفهم در رأس یک مجموعه دولتی قرار میگیرد، خط قرمزهای اصول حرفهای و اخلاقی را رعایت میکند. یکی دو سالی بعد از رفتن این مجموعه مدیریتی و آمدن مدیران جدید باز هم سید علی در قشم ماند و بهعنوان خبرنگار و فعال رسانهای فعالیت کرد، اقدام به تأسیس خانه مطبوعات منطقه آزاد قشم کرد، ما هم در هیئتمدیره خانه مطبوعات بودیم اما چالشهایی به وجود آمد، استعفا دادم و خانه مطبوعات هم آنچنانکه باید در قشم پا نگرفت. علوی به تهران رفت و چند سالی را در مناصب دیگر گذراند تا اینکه چند سال پیش به بندرعباس بازگشت و به شغل معلمی و رسانهای خود ادامه داد. روحش شاد… سید علی مردی که از اخلاق حرفهای تخطی نکرد و به اخلاق و انسانیت و اصول حرفهای پایبند ماند. روانش شاد و راهش پر رهرو باد!
یادداشت اختصاصی: ایرج اعتمادی
این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است
- نویسنده : 1007
Friday, 29 March , 2024