«فيلسوف هيچگاه نبايد موقعيتهاي بيشمار زندگي را که در آنها هيچ تفاوتي با ديگران ندارد، فراموش کند.» کتاب «در ستايش عشق» با اين جمله آغاز مي شود. اين کتاب بخشي از مصاحبهي «نيکلاس ترونگ» با «آلن بديو» و ترجمهي «مريم عبدالرحيم کاشي» است که توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. «کسي که از عشق شروع نکند، هيچگاه پي به ماهيت فلسفه نخواهد برد.» اين گزاره نگاه اجمالي کتاب و اهميت عشق در ديدگاههاي فلسفي را نشان ميدهد.
فصل اول کتاب با عنوان «عشق در معرض تهديد» به بررسي مخاطراتي که جامعهي امروزي براي عشق حاصل کرده است، ميپردازد. يکي از مخاطرات امروزي براي عشق بي مخاطره شدن آن توسط سياستهاي بازارمحور نظامهاي حاکم است؛ به نوعي که آنها عشق را در کمال امنيت و بدون دخالت عناصري مثل شانس به تودهي مردم پيشنهاد ميکنند. اما در واقع عشق موهبتي بي خطر نيست و انسان هر دم در معرض انبوهي از خشونتهاي مرتبط با آن قرار دارد. ترويج عدم احساس تعهد و مصرفگرايي به عنوان دو مشخصهي فرهنگ سرمايهداري دو تهديد ديگر براي عشق محسوب ميشوند؛ به طوري که انگار نوعي پيمان عشق و ايدههاي ليبرال برقرار شده است.
فصل دوم کتاب رابطهي فلاسفه با عشق را بررسي ميکند. برخوردهاي پرنوسان و متفاوت فلاسفه با عشق، گوياي تنش بسيار بزرگي است که عشق براي فلسفه ايجاد ميکند: گاهي يک زيادهروي افراطي نگريسته مي-شود و گاهي ظهور امر مطلق. براي مثال افلاطون عشق را برانگيزشي به سوي ايده ميداند و شوپنهاور فلسفه-اي ضدعشق را ميپروراند. در نهايت بديو سه تفسير مرسوم از عشق را بدين شکل صورت بندي ميکند: اولي تفسير رمانتيکي است که بر خلسهي مواجهه تمرکز ميکند. دومي تفسيري بر مبناي ديدگاههاي قانوني يا تجاري است که عشق را به قرارداد تقليل ميدهند و سومي تفسيري شکگرايانه است که عشق را به نوعي توهم تبديل ميکند. بديو در ادامه چنين ميگويد: «من در ديدگاه فلسفي شخصيام ميکوشم تا بگويم که عشق نميتواند به هيچ يک از اين گمانهزنيها فروکاسته شود، بلکه جستوجويي است براي يافتن حقيقت.»
فصل سوم کتاب به فلسفهورزي پيرامون ساخت عشق مربوط است. بديو از دو منظر کلي به مقولهي عشق وارد ميشود: اول اينکه عشق متضمن جدايي بر مبناي تفاوت محض بين دو نفر است. دوم اينکه عشق وارد نظم بيواسطهي امور نميشود؛ يعني به نوعي رخداد در شمايل مواجهه اشاره دارد. از نقطه نظر بديو عشق نوعي ساختن است؛ زندگياي که ساخته مي شود؛ اما نه ديگر از منظر يک بلکه از منظر دو. عشق نوعي ماجراجويي سرسختانه است که به کلي با وانمودهاي اساطير رمانتيک که لحظهي آميزش را همان لحظهي مرگ عشق مي دانند به کلي تفاوت دارد؛ چرا که عشق ابداع دوبارهي زندگي است.
در فصل هاي بعد با عناوين «حقيقت عشق»، «عشق و سياست» و «عشق و هنر» رابطهي عشق با عرصههاي مهم ديگر مورد تامل و واکاوي قرار ميگيرد که تحت تاثير نظام فلسفي بديو به شرح انواع رويههاي حقيقت و جوهر سياست پرداخته ميشود. در پايان خواندن در ستايش عشق علاوه بر اينکه نگاهي تازه را مبني بر عشق به مثابهي حقيقت به مخاطب عرضه ميکند، ميتواند درگاهي براي ورود به فلسفهي بديو باشد.
گلاره روشنگر
- نویسنده : کد 101
Monday, 2 December , 2024