آن گروهی که در انتخابات پیشین ریاست‌جمهوری همچنان با امید به تغییرات در پای صندوق‌های رأی حاضر شدند بر این باور بودند که باید بدنه‌ی مدیرتی کشور پوست‌اندازی کند و با تغییر فضا و تفکر به دنبال گشایش‌های بزرگ بود.

اگر چه نیت خوانی کلی چندان قابل اعتبار نیست اما بنا بر گفت و گوهایی که در این دوران با گروه های مختلف داشتم اکثرا به دنبال «نه» به تفکر حاکم و سپس «آری» به برنامه های مسعود پزشکیان بود چرا که وی به صراحت اعلام کرد که به دنبال برنامه های جدید نیست و مشکل کشور عملی نشدن برنامه ها برای رسیدن به چشم اندازهاست. از این رو مردم رای دهنده به پزشکیان توقع تغییر در فضای مدیریتی کشور را داشتند اما به مروز زمان دارد مشخص می شود که این موضوع نیز سرابی بیش نبوده است.

در برش استانی هم این موضوع حاکم است و باید اذعان داشت که «محمد آشوری» استاندار جدید هرمزگان نیز همین رویکرد را در مدت تصدی‌گری خود آغاز کرده است. اگر چه قریب به دو ماه از معارفه‌ی وی به‌عنوان استاندار هرمزگان گذشته اما وی همچنان در تغییر معاونان خود نیز تعجیل نکرده است.

اگر چه شاید گروهی این دست‌دست کردن‌ها را نشانه‌ی تحلیل کارشناسی برای انتخاب فرد اصلح ارزیابی کنند؛ اما مطمئناً این تحلیل در مورد فردی همچون آشوری که فرزند این استان است و چندین دوره نماینده مردم هرمزگان در مجلس شورای اسلامی بوده و همواره در محافل مختلف وی را متهم به مهره چینی برای تصدی پست‌های مختلف دولتی کرده‌اند، چندان صادق نیست.

بااین‌حال گروهی نیز بر این عقیده‌اند که همه‌ی این نیروها سفارشی‌های خود آشوری و سایر نمایندگان و افراد و ذی‌نفوذ سیاسی هستند و به همین دلیل نیز تا امروز آشوری دست به مهره نشده است؛ اما دلیل آن هر چه باشد با وعده‌های دولت جدید به‌هیچ‌عنوان سازگار نیست.

بی شک موفقیت استانداری بومی در هرمزگان می‌تواند نمونه‌ای تأثیرگذار برای تمام نیروهای آینده‌دار استان و سایر استان‌های مرزنشین که چنین توقعاتی دارند، باشد؛ لذا باید دلسوزان استانی بیش‌ازپیش خود را در جایگاه ناصح قرار دهند.

با همه‌ی اینها تا این جای ماجرا انگار «وفاق» تنها کلمه‌ای برای راضی نگه‌داشتن تمام صاحبان قدرت است و قرار نیست در معنای واقعی کلمه دولت وفاق را بین خودش و مردم ناراضی ایجاد کند؛ پیوندی که بی شک بزرگ‌ترین نیاز امروز نظام جمهوری اسلامی است.

یادداشت اختصاصی

  • نویسنده : زهرا شاکرمی