ازدواج‌های احساسی، انتخاب بر اساس معیار زیبایی، بی‌توجه به نظر خانواده‌ها، اختلاف سنی و فرهنگی، عدم مطالعه در زمینه مسائل خانوادگی، پرخاش‌گری و ناشکیبا بودن زوج ها در امر جدایی سهم بسزایی دارد.

به گزارش دلفین، دیوارهای زیادی در جامعه ما آوار شده است. بنیاد دیوارهای دلدادگی، عاطفه، عشق، عزت، احترام و … در جامعه فعلی استحکام و استاندارد لازم را ندارد. درصد قابل توجهی از شهروندان طعم شیرین زندگی را نمی‌چشند، زندگی آن‌چنان امیدبخشی ندارند، به وجود همسر و فرزندان‌شان افتخار نمی‌کنند، احساس آرامش و دل‌خوشی ندارند و اغلب به شرایط خود و جامعه، گلایه مند و معترض‌اند. شوربختانه برخی از سر ناچاری زیر یک سقف زنده‌اند و بدتر از آن، بعضی‌ها تن به «تتلوها» می‌سپارند. تا زمانی که ما نیز جدایی را تابو و جنبه محرمانگی آن را پر رنگ کنیم و آمارها را شفاف نسازیم، نمی‌توان نظام خانواده را سامان بخشید. دولت ها دلهره دارند که آمار منفی‌شان گوش عالم را کر کند و نمی‌دانند این روسیاهی را به کجا ببرند اما جوامع محلی به وضوح همه چیز را می داند و عمق فاجعه را درک می‌کنند اما لاپوشانی مسائل ناخوشایند خانوادگی، دامنه آن را گسترش می‌دهد. دولت‌ها جسارت کافی برای بیان واقعیت‌ها در زمینه تزلزل بنیان خانواده ها را ندارند و آمارها واقعی را پنهان می کنند و با این کار نابخردانه، پازل پیچیده‌ای ایجاد می کنند که کار را سخت و سخت‌تر خواهد کرد.

این شیوه، شائبه‌های فراوانی نیز ایجاد می‌کند. یکی از معضلات جامعه کنونی، عدم پرداخت عمیق و کارشناسی رسانه‌ها به موضوع طلاق است. راهرو دادگاه‌ها، تنش‌های خانوادگی، قتل‌های ناموسی، پوشش‌های زننده، نارضایتی‌های خانواده‌ها، مراکز فساد، هرزگی، کارتن‌خوابی و … کف جامعه بیانگر اوضاع نابسامان در زمینه نابهنجاری‌های خانوادگی است.

عامل دیگر جدایی و سستی بنیان خانواده‌ها، موضوع فقر، بیکاری و گرانی افسار گسیخته است. به اندازه فراوان این عناصر در فساد و ناامنی کانون خانواده های هرمزگانی تاثیر گذار بوده است. شکاف طبقاتی بین دارا و ندار، مشاغل کاذب، حاشیه نشینی، مهاجرت بی‌رویه به هرمزگان، ایجاد مراکز علمی و دانشگاهی در استان، راه اندازی صنایع کوچک و بزرگ و روانه شدن سیل جمعیت با فرهنگ های مختلف به هرمزگان از جمله عوامل به شدت موثر در بالارفتن آمار طلاق و خانواده‌های از هم پاشیده در استان است.

فضای مجازی بی در و پیکر، جابجا شدن جایگاه ارزش و ضدارزش در جامعه، شکست سیاست‌های فرهنگی دولت‌ها، عدم توجه یا کم توجهی به مسائل فرهنگی، رسوخ فساد اخلاقی در بین چهره‌های تاثیرگذار، منتشر شدن ویدئو و مطالب فساد اخلاقی بعضی از شخصیت های مذهبی، علمی کشور و … تا حد زیادی به افزایش دامنه دلسردی و معضلات اخلاقی در جامعه می‌شود.

پخش فیلم‌ها و برنامه‌های غیرکارشناسی و دور از شان ملت از سیمای ملی، برنامه‌های هدفمند شبکه‌های تلویزیونی برون مرزی، دنبال کردن سریال‌ها و برنامه‌هایی ماهواره‌ای توسط خانواده های ایرانی که در کشورهای تولید کننده حتی اجازه پخش ندارند، ریشه راستین خانواده‌ها را به منجلاب فساد می‌کشاند.

کج فهمی‌ها، بدفهمی‌ها، تصمیم‌های خودسرانه، شک و دو دلی‌ها، خبرکشی‌ها، بدبینی‌ها و عدم مراجعه به روان‌شناس از دیگر عوامل موثر در فروپاشی خانواده‌ها است.

البته فقر فرهنگی، پایین بودن عزت نفس، احساس بی‌هویتی، ندانستن سنت‌ها و آداب و رسوم، نفهمیدن ارزش و فضیلت خانواده، عدم تعهد اخلاقی، عدم آموزش‌های جنسی، ناآگاهی نسبت به مسائل اجتماعی و روان شناسی، فشارهای فرسایشی مسائل مختلف در جامعه بیشترین اثر در افزایش آمار جدایی خانواده ها دارد.

بدون تعارف اگر فرآیند جدایی کمتر از یکسال بود و به درخواست زوجین بدون ملاحظات حیثیتی رسیدگی می‌شد، بدون تردید نیمی از جمعیت جدایی را انتخاب می‌کردند.

خیلی ها شاید بدون اندیشه با این یادداشت سر ستیز داشته باشند ولیکن اگر پای صحبت علمی جامعه‌شناسان، روان‌شناسان و کارشناسان مسائل خانوادگی بنشینند یا با صاحبان مشاغل خدمات عمومی نظیر تاکسیران‌ها، فروشندگان اصناف مختلف و … به گفت‌وگو بنشینیم لایه‌های نه چندان پنهان جامعه آشکار می‌شود.

ازدواج‌های احساسی، انتخاب بر اساس معیار زیبایی، عدم توجه به نظر خانواده ها، اختلاف سنی و فرهنگی، عدم مطالعه در زمینه مسائل خانوادگی، پرخاش‌گری و ناشکیبا بودن زوجین در امر جدایی سهم بسزایی دارد.

ظاهرسازی و نقش بازی کردن‌ها در جامعه زیاد شده است. سوء استفاده از جایگاه و مشاغل، نوع مشاغل، سبک و معماری منازل از فرهنگ ایرانی به آپارتمان نشینی، سادگی و زود باوری مردم، عدم آگاهی از حقوق شهروندی، نه گفتن ها و … روبه افزایش است و این اصلا خوشایند و دل‌پذیر نیست.

اعتیاد، حضور پر رنگ سوداگران مرگ در جامعه، فرزند سالاری و زن سالاری، دغل بازی و نبود درک صحیح از تفاهم و تفاوت ها، نیز منجر به بروز اختلافات خانوادگی شده است.

شناخت متقابل افراد از یکدیگر، احترام گذاشتن به خواست های معقول، فاصله گرفتن از زندگی مجردی، توجه به درخواست های منطقی همدیگر، پوشش دادن نیازهای عاطفی، قناعت، عدم چشم و هم چشمی، پرهیز از رقابت نابرابر، پرداخت به تمام جنبه های شخصیتی و نیازهای افراد، می تواند به بهبود اوضاع خانواده ها مساعدت کند.

به اعتقاد نگارنده، می بایست این خط قرمز را لاک بگیریم و با دانش و دغدغه مندی و براساس رسالت انسانی خویش جلو روند فزآینده جدایی خانواده ها را بگیریم. زیرا دود این آتش بیش از هر کسی در چشم ما خواهد رفت. سپس به بهبود پلکانی اوضاع با آموزش های مهارت زندگی، فرهنگ استفاده از تکنولوژی های جدید و …. بپردازیم.

گاهی به اندازه ای استحکام خانواده ها پوشالی می‌شود که هر موضوعی بهانه‌ی جدایی خانواده‌ها می‌شود. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

این مطلب در نشریه دلفین منشر شده است.

به قلم: یوسف ملایی

  • نویسنده : 1007