تامس نخستین شعرش را در شانزده سالگی به چاپ رساند و اولین مجموعه ی کوچک خود را زمانی منتشر کرد که فقط نوزده سال داشت. وی در بیست و چهار سالگی جایزه‌ی معتبر ادبی «اسکار» را دریافت کرد و از آن پس، بیش از پیش اشعارش را در مجلات انگلیسی و آمریکایى به چاپ رساند.

تامس در سال۱۳۲۹ به هزینه ی شرکت نفت ایران و انگلیس برای نوشتن سناریو و فیلمنامه‌ی یک فیلم تبلیغاتی به ایران آمده بود که ماجرای آن را ابراهیم گلستان در کتاب «برخوردها در زمانه ی برخورد» به شرح آورده است ولی آشنایی من با تامس از راه این کتاب نبود.

مخاطبان جدی ادبیات تامس را با ترجمه های شیوای غلامرضا صراف می شناسند . دوست عزیزی که همواره در کارش جز ممتازان است و توانسته با زبان قوی خود آثار تامس را به مخاطبان فارسی زبان هدیه کند .

«دایلن تامس»، ادیب و شاعر پر آوازه ی ولزی در بیست و هفت اکتبر سال ۱۹۱۴ میلادی در این کشور به دنیا آمد و تنها تا دوره ی دبیرستان تحصیل کرد. در این زمان، تامس به ادبیات و نگارش روی آورد و از راه بازیگری، بررسی کتاب، نوشتن برنامه‏های رادیویى و از این قبیل کارها گذران زندگی می‌‏کرد.

تامس نخستین شعرش را در شانزده سالگی به چاپ رساند و اولین مجموعه ی کوچک خود را زمانی منتشر کرد که فقط نوزده سال داشت. وی در بیست و چهار سالگی جایزه‌ی معتبر ادبی «اسکار» را دریافت کرد و از آن پس، بیش از پیش اشعارش را در مجلات انگلیسی و آمریکایى به چاپ رساند.

شعر تامس شعری فرمیک است و به بیان خود او، معنا در درجه ی دوم قرار دارد. تامس در شعرهایش که به زبان انگلیسی است تاثیرات آوایی این زبان را به کار می‌گرفت و از حداکثر پتانسیل زبان در آثارش بهره مند می‌شد.

منتقدان، آثار تامس را عمدتا در خویشاوندی با آثار «جویس» و «ازرا پوند» می‌دانند. کارهای تامس، مدرن و تا اندازه‏ای تحت تاثیر کتاب مقدس قرار داشت. به نظر تامس، شعر جریانی موزون و روایى از ظلمتی پوشیده به مکاشفه‏ای عریان است. همچنین شعر باید علل پنهان را به حیطه آشکار روشنایى بکشاند. اشعار تامس به سبب قدرت غنایى، جنبه‏های سورئالیستی و ذهنی، استعاره‏های فشرده‌ی زنده و جناس‏‌ها و الگوهای پیچیده صدا و معنی اهمیت یافته‏اند.

بیشتر این اشعار از شیفتگی شاعر به شکوه و عظمت تکوین زندگی و رویش و مرگ، مایه می‌‏گیرند. نخستین آثار منثور تامس داستان‏های کوتاهی بود که در کتابی با عنوان «ماجراهای تجارت پوست» گرد آمده است. وی در دهه‌ی ۴۰ میلادی، در زمینه‌ی فیلم و فیلم‏نامه هم کار کرد و آثاری مردم‌پسند و فکاهی اما در عین حال به نثر شاعرانه نوشت که بیان‌گر عشق بسیارش به زندگی بودند.

ذوق هنریِ توفان‌آسای تامس، گزینش خیره کننده اما دقیق القاب، صفات و تحریف‏های به ظاهر تب‏آلودی که در واقع حاصل بازسازماندهی بسیار دقیق و سردند؛ همواره شکوه‏مند بوده‏اند.

اما از سوی دیگر، کشف بسیاری از سطر‌ها که همچون بهترین شعر‌ها، ترجمه ناپذیرند، باعث شعف‏انگیزیِ آثار تامس شده است. تامس می‌‏گفت به عشق انسان و در ستایش خدا قلم زده‏ایم. کتاب «در خواب روستا» که یک سال پیش از مرگش منتشر شد، توجیه مجدد ادعای او بود که می گفت شعرش «شرح تقلای من در گریز از ظلمت و گرایش به‌سوی روزن است …عاری بودن از تاریکیِ پاک بودن است، زدودن تاریکیِ پاک کردن است.»  از این روست که عشق به انسان در شعرهایش همواره موج می‌‏زند.

در زیر ، شعر کوتاهی از تامس با ترجمه ای از غلامرضا صراف را با هم می‌خوانیم:

اینجا در این بهار، اختران در طول خلا شناورند؛

اینجا در این زمستان آراسته

هوای عریان بی امان می‌ بارد؛

این تابستان پرنده‌ ای بهاری را در خاک می‌کند.

نماد ها از چرخش آهسته‌ ی چهار فصل سال انتخاب می‌شوند،

ساحل‌ ها در پاییز آتش ‌های سه فصل

و نغمه‌ های پرندگان چهار فصل را

می‌پراکنند.

باید با تابستان از درختان بگویم

کرم‌ ها می‌گویند اگر اصلا توفان‌ های زمستانی

یا خاکسپاری خورشید در کار باشد؛

باید بهار را از آوای فاختگان بیاموزم،

و آن حلزون بی صدف باید نابودی را یادم دهد.

یک کرم تابستان را بهتر از ساعت تعریف می‌کند،

حلزون بی صدف تقویم زنده‌ی روزهاست؛

حشره‌ ای بی زمان از چه برایم سخن خواهد گفت

اگر بگوید جهان رو به امحاست؟