به گزارش دلفین، دوران کودکی و نوجوانی یک دوره خاص از عمر هر انسانی محسوب میشود که عناصر مختلفی همچون تغذیه، محیط تربیتی خانواده و جامعه، شیوه تربیت و زیست و سرگرمی و بازیهای کودکانه نقش مهمی در شکلگیری شخصیت انسان دارد.
سرگرمی و بازیهای کودکانه از گذشتههای دور تاکنون در میان مردمان هر ناحیهای وجود داشته که بهتناسب ادوار مختلف و فرهنگ حاکم بر آن جامعه نوع سرگرمی و شیوه اجرای آن متفاوت بوده است. بر اساس مطالعات و تحقیقات صورتگرفته منطقه فارغانات به سبب قدمت بالای تاریخی یکی از کانونهای اصلی شکلگیری فرهنگ و آداب و سنن و حتی طرح ایدههای بازی و سرگرمی در شمال هرمزگان محسوب میشود که در بسیاری از ابعاد فرهنگی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. فرهنگ آئینی و آدابورسوم در زمره آن دسته از مقولههایی است که ممکن است بهراحتی و به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه از سوی اندیشمندان و حاکمان یک منطقه دستخوش تغییرات شود ولی بهجرئت میتوان مدعی شد که منطقه فارغانات در زمره آن دسته از نواحی بکر ایران محسوب میشود که در بسیاری از ابعاد فرهنگی تأثیرپذیر نبوده بلکه الهامبخش و مولد فرهنگ بوده است و باوجود نمود و بروز پیدا کردن پدیدههای مختلف فرهنگی همچنان توانسته است ماهیت و اصالت خود را بر مبنای داشتههای کهن در میان سایر اقوام و طوایف حفظ کند.
پر کردن اوقات فراغت
در گذشتههای دور و نزدیک اصحاب فکر و هنر و اندیشه و متولیان و مروجان امور فرهنگی با علم به اینکه لازمه نشاط و پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سنین رو به رشد سرگرم کردن آنها به بازیهای نشاطآور و مفرح است و برای آنکه اعتمادبهنفس و روحیه اجتماعی را در میان کودکان و نوجوانان و حتی جوانان حفظ و ترویج کنند با به خرج دادن خلاقیت اقدام به طرح الگوها و ایدههایی میکردند که تمامی فرزندان این دیار متناسب با سن و سال خود با پیروی از آن بتوانند لحظات مفرح و بانشاطی را در میان هم سن و سالان خود تجربه کنند تا اوقاتشان به بطالت نگذرد و به کارهای غیرمتعارف و ناهنجاریهای اجتماعی مبادرت نورزند.
در این میان سعی کردهایم ترکیبی از بازیها و سرگرمیهای رایج در گذشته که هرکدام دارای اسم و فلسفه مشخصی است با تشریح فرآیند اجرایی یکی از این بازیها تقدیم حضورتان کنیم. باشد که این مقدمهای باشد برای تفسیر و تشریح سایر بازیها در فرصتهای آینده که امید است این اقدامات بتواند مثمر ثمر واقع شود و کودکان و نوجوانان امروز را که وارثین و مباشرین اصلی این مرزوبوم هستند با گذشتهی پیشینیان و آبا و اجداد خود آشنا کند.
فهرست بازیها
فهرستی از اسامی بازیهای محلی دیار فارغانات به شرح زیر است که امروز به تشریح نحوه اجرای یکی از آنها تحت عنوان ((هله هله گرگ چمبری)) خواهیم پرداخت:
بازی هَلَه هَلَه گرگ چَمبَری
بازی چوب و کِل.
بازی زد و رو.
بازی لُپار.
بازی ملا برس.
بازی لَپَنگ.
بازی هفت سنگ بالا.
بازی سَل گو، سمسل گو، بازی مُچا زورا، بازی، مَجول، و بازی کَله مُچ، بازی خونه، واخونه، مُغ، چه مغ، وبازی خَرِ سوز بازی هَله هَله گرگ چَمبَری تعقیب و گریزی کودکانه از جنس شبیهسازی نبرد گرگ با چوپان و گوسفندان یکی از بازیهای قدیمی و پرجنبوجوش رایج در میان نوجوانان و حتی طیفی از جوانان قدیم خطه فارغانات است که اگر به محتوای بازی بهویژه مجادله و رجزخوانی گرگ و چوپان دقت کنید در خواهید یافت که طراحان و مروجان این بازی کاملاً بر مبنای گویش و فضای فرهنگی حاکم بر جامعه فارغانات قدیم ایده پردازی کردهاند. در این بازی که به تحرک و چالاکی زیادی نیاز داشت بازیگران نوجوان باید با به خرج دادن فکر و زرنگی و چالاکی حرکت و بازی را اجرا میکردند تا گروهشان برنده شوشد.
روش بازی
اما روش بازی از این قرار بود که عدهای از کودکان و نوجوانان هم سن و سال در گوشهای از آبادی بیآنکه مزاحمتی برای اهالی ایجاد کنند، جمع میشدند و دو نفر بهعنوان میر یا به قول امروزیها کاپیتان از طرف بازیکنان انتخاب میشدند و سپس اقدام به یارکشی میکردند و برای اینکه حقی از تیمی ضایع نشود و افراد چابکتر همه در یک گروه قرار نگیرند دونفر-دونفر میرفتند گوشهای و هرکدام برای خود اسمی مستعار به شکل رمزگونه انتخاب میکردند؛ بهطوریکه میرها متوجه نشوند.
برای اسامی مستعار معمولاً از نامهای درختان، حیوانات، اشخاص سرشناس و حتی اشیاء استفاده میشد که به این کار یارکشی یا دَلی میگفتند.
سپس دونفری که نامی از قبل برای خود انتخاب کرده بودند، پیش سردستهها میآمدند و میگفتند: «دَلی، دَلی» یکی از سردستهها میگفت: «چِرکُون دَلی» بهعنوانمثال یکی از این دو نفر میگفتند: «کی شوا شاخ نبات، کی شوا آب حیات» یکی از سردستهها که در یارگیری نوبتش فرارسیده بود و حق انتخاب داشت میگفت: شاخ نبات (من کسی که اسمش شاخ نبات است را میخواهم) که به این طریق فردی که اسمش شاخ نبات بود در ترکیب گروه او قرار میگرفت و فردی هم که آب حیات نام داشت، خودبهخود یار سردستهی دوم میشد. یا میگفتند:«کی شَوا بشقاب انجیر، کی شَوا، لوک دو زنجیر، یا کی شَوا تیر و تفنگ، کی شَوا شیر و پلنگ، کی شَوا قاطر لَنگ، کی شَوا اسبِ قشنگ» که شاید کسی که ایده این نوع بازی را طرحریزی کرده بود میخواست کودکان حین شروع بازی بر معلومات و دانستههایشان در خصوص اسامی مختلف بهویژه به شکل موزون اضافه شود. بعد از یارگیری یک نفر از سردستهها بهعنوان گرگ و یکی از آنها بهعنوان چوپان انتخاب میشد. به این روش که چوپان جلو میایستاد و یارانش پشت سر او جمع میشدند. سردسته گروه دومی هم بهعنوان گرگ از روبهرو به آنها حمله میکرد. اگر گرگ قادر میشد پس از تعقیب و گریز یکی از یاران چوپان را لمس کند آن فردی که از سوی گرگ بازی لمس میشد از ادامه بازی حذف میشد؛ چیزی شبیه کَبَدی امروزی.
حین حمله گرگ میگفت: هَله، هَله گرگ چَمبری، چوپان میگفت: زَهره نداری بِبَری گرگ میگفت: اگه اِبَروم چه اَکُنی؟
چوپان میگفت: چماق به کلهات اَزَنُم
گرگ میگفت: مو گرگ علی خانُوم
چوپان میگفت، مو چَپَر ناصر خانُوم
گرگ میگفت: دندون مو که تیزتَرِن
چوپان، میگفت: کَهرَه مو لذیذتَرِن
خلاصه گرگ و چوپان با گفتن این
جملات که نوعی رجزخوانی بود در حال حمله و ضدحمله به شیوه تعقیب و گریز بازی را ادامه میدادند تا نهایت یکی از گروهها برنده میشد.
عاقبت برنده و بازنده
برنده بودن گروهها بستگی به حذف نفرات هر گروه داشت. برای اینکه بازی از هیجان بالایی برخوردار شود و برندگان معنی و مفهوم تلاش خود را بازیابند هر تیمی که برنده میشد، بر کوله نفرات گروه بازنده سوار میشدند و به فاصله معینی ،مثلاً صد متر، باید سواری میدادند و گروه برنده مزد بازی خود را که به نوعی تخلیه هیجانات و احساسات کودکانه بود، اینگونه میگرفت.
یادداشت اختصاصی: اردلان دهقانی فارغانی
این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است
- نویسنده : 1007
Friday, 19 April , 2024