چه بخواهیم چه نخواهیم نام «احمد نادعلیان» به پروژه‌ی فرش خاکی و رویدادهای 15 سال اخیر جزیره‌ی هرمز گره خورده است و به‌حق باید وی را جعبه سیاه جزیره بدانیم.

به گزارش دلفین، چه بخواهیم چه نخواهیم نام «احمد نادعلیان» به پروژه‌ی فرش خاکی و رویدادهای ۱۵ سال اخیر جزیره‌ی هرمز گره خورده است و به‌حق باید وی را جعبه سیاه جزیره بدانیم. نادعلیان به‌عنوان هنرمندی محیطی پس از تحصیل در دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران، دکترای فلسفه هنر را در زمینه نقاشی و تزئینات دیواری از دانشگاه مرکزی انگلستان (UCE) دریافت کرد و با حضور در هرمز و همراهی با هنرمندان استان توانست رویدادهای بسیاری را رقم بزند و نمی‌توان تأثیر وی را خصوصاً در رسانه‌ای شدن هرمز و ظرفیت‌هایش نادیده گرفت. برای بررسی موضوع روند توسعه در هرمز، چگونگی منتهی شدن پروژه‌ی فرش خاکی به اقامتگاه ماجرا، حضور افراد خاص در جزیره، ابعاد مختلف درخواست برای ثبت ملی هرمز و برخی از مسائل مرتبط با فرهنگ، اقتصاد، اجتماع و هنر مردمان این خطه گفت‌وگویی را با این چهره ترتیب دادیم که علاوه بر مطلبی که در ادامه آمده است، به‌زودی قسمت‌های دیگری از آن را منتشر خواهیم کرد.
از اولین حضور شما در هرمز و چگونگی شکل‌گیری فرش خاکی شروع کنیم. این ماجرا روایت‌های متعددی دارد. روایت احمد نادعلیان از شکل‌گیری این رویداد مهم چگونه است؟
من عمر زیادی را در طبیعت گذرانده‌ام و به گوشه و کنار دنیا سفر کرده‌ام تا هنر محیطی را در نگاه همه‌ انسان‌ها اجرا کنم. در آن سال‌ها هرمزگان نیز ظرفیت‌های بالقوه‌ای در تمام حوزه‌ها به‌ویژه در حوزه‌های هنری و گردشگری داشت و هنرمندان استان سعی داشتند تا در راستای ارتقا هنر محیطی، اقداماتی فراتر از سنت‌های مرسوم و با نیم‌نگاهی به هنر مدرن انجام دهند.
در سال ۱۳۸۵ هنرمندان مقیم بندرعباس من را برای برگزاری یک کارگاه مجسمه شنی دعوت کردند. ابتدا هنر در خبررسانی نام کارگاه بود که آن را به هنر محیطی تغییر دادم و آن را جشنواره نامیدم. به جای مجسمه شنی و کار با سنگ پیشنهاد دادم که با خاک‌های رنگی کارهای هنر محیطی انجام شود. اولین نمونه‌ها در دی‌ماه سال ۱۳۸۵ انجام و از این تاریخ نقاشی با خاک متولد شد. تا قبل از آن سال‌ها هنرمندان این خطه تنها در حد فستیوال‌های نقاشی یا ساخت مجسمه شنی فعالیت می‌کردند و دو سال بعد از حضور من در جزیره هرمز، هنرمندان ساخت فرش خاکی را که نماد و سمبل هنر جنوب بود، آغاز کردند.
چه فرد یا ارگانی شما را به هرمزگان دعوت کرد و چگونه به هرمز رفتید؟
واقعیت تاریخی این است که هنرمندان استان با دعوت‌نامه انجمن هنرهای تجسمی و حمایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان من را دعوت کردند. ابتدا در ساحل سورو بندرعباس کار کردیم و بعد برای ادامه کار پیشنهاد دادند که به جزیره هرمز برویم. هدف ساخت مجسمه صخره‌ای بود ولی مسیر کارگاه را تغییر دادم. این رویکرد بعدها به فرش خاکی منجر شد.
آیا نقاشی با خاک جزیره توجیه زیست‌محیطی داشت؟
در سال‌های اولیه فکر می‌کردم نقاشی با خاک و شن‌های رنگی توجیه زیست‌محیطی دارد و نگاهم کیفیت‌گرایانه بود و ثبت رکورد گینس نیز اصلاً در توجه قرار نداشت. تصورم بر این بود به جای استفاده از رنگ شیمیایی برای انجام کار هنر محیطی در دل طبیعت جزیره، می‌توان با به‌کارگیری از عناصر موجود در بطن طبیعت بدون آنکه به محیط‌زیست آسیب وارد شود، فعالیت هنری را پیش ببریم؛ اما امروز می‌گویم که آن حرکت اشتباه بود و می‌تواند آسیب‌های بسیاری در پی داشته باشد.
آیا پروژه‌ی فرش خاکی پروژه‌ای مجوزدار بود یا هنرمندان به‌صورت خودجوش آن را به راه انداختند؟
اطلاعات و مستنداتی که من دارم نشان می‌دهند دو سال کار در طبیعت در مقیاس کوچک موجب شد که مدیرکل وقت تصمیم بگیرد فرش خاکی ساخته شود. ارشاد از هنرمندان بسیاری دعوت کرده بود و حتی هزینه انجام یک کار کوچک را داده بودند که در نمایشگاه مطبوعات اجرا شود؛ اما اختلاف در پرداخت هزینه نتیجه‌اش این شده بود که مدیرکل حمایت خود را قطع کند و هنرمندان خودشان این کار را پیش ببرند. داستان از این قرار است که در لحظات نهایی هنرمندان پیشنهاد اداره ارشاد را می‌پذیرند که بعدها فرشی برای غزه بسازند تا به جای آن اعتبار به این پروژه اختصاص یابد که نهایتا هزینه نه در حد انتظار که فقط به تعدادی از هنرمندان پرداخت می‌شود. بنا بر این فرش هم مجوز داشت و هم نداشت. هم وابسته بود و هم مستقل. در گفت‌وگویی که شخصاً با آقای همایون امیرزاده داشتم گفتند هنرمندان برای دستمزد طراحی، تأمین خوراک، ایاب و ذهاب هنرمندان و سایر اقدامات رقم‌ بالایی پیشنهاد داده بودند که وی توان تأمین این هزینه را نداشت و سعی کرد از راه‌های دیگر این مبالغ را تأمین کند. در آن روزها برای چند روز از طرف اداره ارشاد رغبتی نبود که این کار انجام شود و مدیران فاصله گرفتند اما نهایتا در افتخارات آن سهیم شدند.
بنا بر اولین مواجهه شما با هرمز، وضعیت آن روزهای جزیره به چه نحو بود؟
زمانی که برای اولین بار در دی‌ماه ۱۳۸۵ به جزیره هرمز سفر کردیم قرار بر این شد چون موضوعی به نام اقامتگاه یا محلی برای پذیرایی از گردشگر وجود نداشت، در محوطه‌ی قلعه‌ی پرتغالی‌ها اقامت داشته باشیم اما ازآنجایی‌که قلعه متروکه بود به ما گفتند این مکان جن دارد، به همین علت بانوان هنرمند برای استراحت در منزل خانم خنجی و آقایان در منزل محروم اصغر نیک مستقر شدند. جالب است بدانید آن سال‌ها چیزی به‌عنوان بلیت‌فروشی هم در قلعه پرتغالی‌ها وجود نداشت. در ضمن مصیب زارعی نماینده اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در جزیره هرمز با همایون امیرزاده نیز هماهنگ نبود و می‌شد اختلاف‌نظر را در تعامل این دو فرد دید. البته در سال ۱۳۸۵ آقای امیرزاده معاون فرهنگی بودند نه مدیرکل.
با این اوصاف یعنی مردم هرمز هنوز با گردشگر مواجه نشده بودند؟
آن زمان در جزیره به معنای امروزی اصلاً توریست پیدا نمی‌شد و بعد از گذشت دو سال از این ماجراها، در سال ۱۳۸۷ زمانی که من به‌عنوان فردی با ظاهر غیربومی در محدوده شهر هرمز قدم می‌زدم، برای مأموران دریابانی جای تعجب داشت که من با چه هدفی در این جزیره حضور پیدا کرده‌ام و از من سؤال کردند که شما از طرف کدام ارگان آمده‌اید؟! بنا بر آنچه من شنیده‌ام تنها گردشگران محدود خارجی به جزیره می‌آمدند که قلعه پرتغالی‌ها را ببینند، گاهی در نوروز هم مردم می‌رفتند و برمی‌گشتند و اگر دریا طوفانی می‌شد در خانه‌ی مردم به‌عنوان میهمان پذیرفته می‌شدند اما یقیناً صنعت گردشگری وجود نداشت و خاک جزیره نیز نماد نبود.
آیا در آن زمان مردم جزیره از اهمیت و زیبایی طبیعت هرمز خصوصاً در قسمت جنوبی باخبر بودند؟
تا آن زمان ساکنان جزیره هرمز آن‌طور که بایدوشاید از ارزش بصری و اهمیت نقاط غیرشهری این جزیره مطلع نبودند. حتی سواحل مثل امروز نام نداشت و بومیان علاقه‌ای به حضور در این ناحیه از جزیره نداشتند.
دی‌ماه ۱۳۸۶ پیرو دعوت انجمن هنرهای تجسمی و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هرمزگان به همراه خانم «گیزلا وارگا سینایی» بانوی نقاش مجارستانی‌تبار و خانم سمیرا سینایی کارگردان و بازیگر عازم بندرعباس شدیم تا در فستیوال هنر محیطی شرکت کنیم که این بار اقامت ما در ساختمان محیط‌زیست پیش‌بینی شده بود. متروکه بود و امکانات خوبی نداشت و هنرمندان روی موکت و در یک سالن می‌خوابیدند.
اما سؤالی که پیش می‌آید این است که «احسان رسول‌اف» از چه زمانی به این گروه اضافه شد؟
هنوز برای من به‌عنوان یک پژوهشگر این موضوع حلقه‌ای مفقوده است اما مستندات نشان می‌دهد که گروهی از هنرمندان هرمزگان به تهران مراجعه می‌کنند و در نگارخانه محسن نمایشگاهی به نام «سودای هرمز» ترتیب می‌دهند. هنرمندان شرکت‌کننده طرح‌های فرش‌های خاکی را روی بوم اجرا می‌کنند و نمی‌دانم کارها در آنجا خریداری می‌شود یا در جایی نگهداری می‌شود؟ بعد از آن رویداد او به‌عنوان تهیه‌کننده و با به‌کارگیری کارگردان از کار آن‌ها مستند تهیه می‌کند. فکر می‌کنم سر نخ آن اینجا باشد اما جزئیات را نمی‌دانم. آنچه شنیدم بعدها رسول‌اف به‌عنوان یک پشتیبان مالی به مجموعه فرش اضافه شد و پیشنهاد ساخت سازه‌هایی البته نه با ویژگی‌های کنونی‌اش را ارائه کرد. بااین‌حال من نه طرف صحبت و نه طرف قرارداد هنرمندان با وی بوده‌ام.
آیا می‌توان این‌گونه استنباط کرد که فرش توجه‌های سایر افراد و نهادها را به هرمز بیشتر کرد؟
فارغ از هرگونه انتقاد زیست‌محیطی که داشته‌ام بعد از رویداد هنر محیطی و فرش خاکی، نهادهای مختلفی همچون بنیاد برکت، سپاه پاسداران، نهادهای دولتی و… نسبت به هرمز حساس شدند و سعی کردند در کارهای عمرانی مشارکت کنند و سرمایه‌گذارها هم جای پای خود را در جزیره محکم کردند.
آیا این حضور با توسعه متقارن شد؟
این اتفاق جنبه‌های مثبت و منفی زیادی داشت اما باید عرض کنم که با گذشت سال‌ها هنوز توسعه فرهنگی مطلوب در این جزیره اتفاق نیفتاده است. با نگاهی گذرا به ۱۵ سال اخیر با قاطعیت می‌توان گفت که وضعیت اقتصاد و اجتماع بهبود یافته اما در حد جامعه آرمانی نیست و مؤید این موضوع هم این که هنوز مردم جزیره هرمز از امکانات اولیه درمانی، بهداشتی و آموزشی بی‌بهره هستند. بیشتر خودشان تلاش می‌کنند و نتیجه کارهای ‌بخش دولتی با تمام آمار و ارقام در حوزه درمان و مسکن قابل‌لمس نیست.
تأثیر زیست‌محیطی این حضور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در حوزه مسائل زیست‌محیطی نیز تغییرات چشمگیر نیست. در حال حاضر تجمع زباله‌ها در اسکله و دریا را مشاهده می‌کنیم، موضوعی که در گذشته نیز وجود داشته است. به سرقت بردن تنها کوه خوراکی دنیا واقع در جزیره هرمز همواره مطرح بوده و امروز نیز علی‌رغم سردادن شعار جلوگیری از برداشت معدن خاک سرخ اما در قالب‌های مختلف بیشتر توسط گردشگران این موضوع به‌صورت محدودتر در حال انجام است. در ضمن حضور گسترده گردشگر و بی‌توجهی و تخریب خاک جزیره با توجه به شکننده بودن محیط‌زیست و بارش باران، میزان زیادی خاک را روانه دریا می‌کند که مطمئناً اثرات نامطلوبی در پی دارد.
نظرتان راجع به ثبت ملی جزیره‌ی هرمز چیست؟
شنیده‌ام که جمعی از نخبگان فرهنگی هرمزگان طی نامه‌ای به آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور درخواستند کردند تا منظر طبیعی و فرهنگی جزیره هرمز به ثبت ملی برسد؛ این در حالی است که من ۱۰ سال پیش در خصوص این مسئله البته از منظر زیبایی جنوب هرمز مطابق با چارچوب و ضوابط، این موضوع را در سایتم نوشتم و خبری توسط جناب نوروزی معاون گردشگری وقت استان منتشر شده بود که این کار انجام می‌شود که متأسفانه اقدامی نشد. بااین‌حال به نظر من طرح فعلی اصلاً شدنی نیست چراکه باید تنها قسمت جنوبی جزیره را زیر چتر ثبت ملی برد و امکان اجرای آن در کل جزیره وجود ندارد. بااین‌حال ثبت سرمایه‌های ملی منجر به امتیازات ملی و جهانی می‌شود و همچنین دست افراد متخلف را کوتاه خواهد کرد که می‌تواند جزیره هرمز را نجات دهد.
تبدیل جزیره هرمز به جزیره‌هایی مانند قشم و کیش چه تبعاتی خواهد داشت؟
با این اقدامات نه‌تنها سرمایه‌های طبیعی در جزیره هرمز از بین می‌رود که تا چند سال آینده گردشگران نیز دیگر تمایلی به بازدید از جزیره هرمز نخواهند داشت. با همه‌ی این‌ها اگر بخواهیم راجع به اعزام گردشگران به جزیره هرمز، گردش مالی و فروش کالای غیربومی سخن به میان بیاوریم قاعدتاً بایستی میراث فرهنگی و گردشگری بر روی این مسئله نظارت دقیق داشته باشد و تمام ابعاد کار را بسنجد اما جزیره هرمز تا جایی که من می‌دانم نهادی به نام میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری ندارد.
موضوع ظریفی را اشاره کردید که شاید کلید چرایی ساخت اقامتگاه بوم‌گردی ماجرا در حریم ساحل و به دور از بافت شهری را نمایان کند.
به عقیده من جزیره هرمز به لایه‌های مختلفی برای ورود گردشگران نیاز دارد و ساخت اقامتگاه‌های سنتی و فاخر نیز ضروری است اما جانمایی این طرح‌ها آن هم در محدوده‌ی طبیعت جزیره مناسب نبوده است و در بلندمدت تداوم این روش به جزیره هرمز آسیب جدی می‌رساند. همان‌گونه که پس از پیاده شدن از شناور اولین ساختمانی که در بدو ورود به جزیره مقابل شماست کافه رونگ است که در این کافه نیز متأسفانه به نمای بیرونی آن و موقعیت خانه‌ی جری پولاک اصلاً توجهی نشده است.

گفت و گوی اختصاصی:پدرام مجیدی

این مطلب در نشریه دلفین منشر شده است

  • نویسنده : 1001