به گزارش دلفین، شهید «ابوذر عبدالله پور مینابی زاده» متولد ۱۳۵۹ بود و در میناب دیده به جهان گشود. وی در خانوادهای مذهبی رشد و پرورش یافت و در سال ۱۳۸۴ با «زینب نژاد سبحانی» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج یک فرزند پسر به نام حسین است. این شهید والامقام در اردیبهشتماه سال ۱۳۸۶ در آخرین مأموریت کاریاش در منطقه تنگ چابهار بر اثر درگیری با اشرار مسلح به درج رفیع شهادت نائل شد و در گلزار شهدای شهرستان میناب آرام گرفت. در ادامه این مطلب، گپوگفتی خودمانی را با زینب نژاد سبحانی همسر شهید ابوذر عبدالله پور ترتیب دادهایم تا دغدغههای این همسر شهید را بازتاب دهیم.
خصوصیات اخلاقی شهید
نژاد سبحانی در ابتدا به تشریح خصوصیات اخلاقی همسر شهیدش پرداخت و اظهار داشت: ابوذر به مسئله حفظ و حراست از بیت توجه ویژهای داشت و احترام به والدین برای او در اولویت قرار داشت بهگونهای که مسائل اخلاقی خط قرمز وی بود.
وی بیان داشت: همسرم به صلوات فرستادن معروف بود، بهطوریکه برای تغییر فضا در دورهمیهای دوستانه حاضران را به فرستادن صلوات تشویق میکرد و همچنین توجه به خوشبویی بدن و تمیزی لباس، یکی از مسائل مطرح برای همسرم بود.
همسر شهید عبدالله پور ادامه داد: ابوذر در راستای خدمت به محرومان، توجه به حجب و حیا، رزق و روزی حلال، تلاش در مسیر سربازی امام زمان (عج) و همچنین نسبت به خواندن نماز اول وقت اهمیت بسزایی قائل بود و دیگران را به انجام این وظایف توصیه میکرد.
انتظار همسر شهید از مسئولان
نژاد سبحانی بیان داشت: انتظار من از مردم و مسئولان این است که فقط برای خودنمایی عکس و اسم شهدا را قاب نکنند، بلکه تمام سعیشان بر این باشد که سیره و روش زندگی شهدا را در برنامه زندگیشان بهعنوان الگو به کار گیرند.
وی افزود: شهدا همچون چراغهایی هستند که مسیر زندگی انسانها را روشن میسازند اما متأسفانه برخی تمایلی به بهره از خصوصیات و سبک زندگی شهدا ندارند.
مشکلات خانواده شهدا
همسر شهید عبدالله پور در تشریح مشکلات خانوادهی شهدا اضافه کرد: مشکلات خانواده شهدا در سه موضوع مشکلات اقتصادی و رفاهی، مشکلات عاطفی و هتک حرمت آرمانهای شهدا دستهبندی میشود.
وی تصریح کرد: مسئولان امر بایستی نسبت اقتصادی خانواده شهدا توجه ویژهای داشته باشند و همچنین فراموش نکنند که بحران عاطفی برای همسر یا فرزند شهید بسیار شدید است و تنها با تکریم خانوادههای شهدا کمی از آلام تسکین پیدا میکند و همچنین برخی برخلاف راه و روش شهدا حرکت میکنند که این موضوع آزاردهندهست.
وی با اشاره به تبعیت از فرامین مقام معظم رهبری مبنی بر توجه به تکریم خانواده شهدا گفت: تکریم خانواده شهدا از واجبات بزرگ و همیشگی است.
فقط تکریم زبانی؟!
سبحانی نژاد بیان داشت: به عقیده بنده، فقط تکریم زبانی از خانواده شهدا صرفاً کافی نیست و بایستی برای خانواده شهدا، تسهیلاتی را هم در نظر بگیرند؛ اما با کمال تأسف در این میان برخی نهتنها عزت و احترام برای خانوادههای شهدا قائل نمیشوند بلکه به آنها هم اهانت میکنند.
بیپناهی خانواده شهدا در مناطق محروم
وی در خصوص رسیدگی به وضعیت خانوادههای شهدا اذعان داشت: اداره بنیاد شهید و امور ایثارگران، خدمات ارزندهای را برای خانواده شهدا در نظر گرفته است اما متأسفانه نسبت به برخی خانواده شهدا با جدیت تمام پیگیری صورت نمیگیرد.
وی تشریح کرد: اغلب خانواده شهدا که در مناطق محروم زندگی میکنند اغلب بیپناهاند و مطالبه گری حقوق ابتدایی نیز برایشان کاری سخت و طاقتفرسا است، ازاینرو باید هرچه سریعتر به وضعیت این خانوادهها رسیدگی شود تا آنها به غیر دغدغه از دست دادن عزیزانشان مشکلی دیگری نداشته باشند.
نقلمکان به چابهار
همسر شهید ابوذر عبدالله پور بیان داشت: من به همراه همسرم مدتی بعد از شروع زندگی مشترکمان به چابهار نقلمکان کردیم، در طول این مدت ذکر و یاد شهادت بر زبان همسرم جاری بود و از همه التماس دعای شهادت داشت.
روز قبل از شهادت
وی گفت: همسرم روز قبل از شهادت یک مأموریت دریایی داشتند و طبق معمول به من گفت برایم دعا کن خوراک ماهیان دریایی شوم و آن روز دلهره و اضطراب عجیبی تمام وجودم را فراگرفته بود؛ اما زمانی که همسرم از مأموریت برگشت، دلم آرام گرفت.
آخرین دیدار زمینی با شهید
وی اذعان داشت: فردای آن روز همسرم راهی محل کار شد و من هم بعد از کمی استراحت به فعالیت روزانه در منزل مشغول شدم اما از شدت اضطراب نتوانستم بهدرستی کارم را به انجام برسانم، منتظر شدم تا عصر همسر بیاید اما نیامد شب هم از نیمه گذشته بود.
زینب ابوذر رفت
وی اظهار داشت: آن شب در خلوت و تنهایی گذراندم تا این صبح فرا رسید و من بعد از خواندن نماز، چندساعتی منتظر ماندم که با صدای در از جا پریدم و ناگهان در باز شد و برادرم را با چشمانی گریان به همراه پدرشوهرم دیدم، آنها از میناب آمده بودند و چشمانم با دیدن چشمان قرمز برادرم مات و مبهوت شده بود.
سبحانی نژاد افزود: انتظار شنیدن هر خبری را داشتم. برادرم مرا در آغوش کشید و پیشانی مرا بوسید و گفت: «زینب ابوذر رفت!»
گفت و گوی اختصاصی:فاطمه درویش پور
این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است
- نویسنده : 1001
Monday, 6 May , 2024