به گزارش دلفین، باید عرض کنم که من نشریاتی که به نقد و بررسی کتاب میپردازند، بسیار میپسندم و معمولاً آنها را خریداری کرده و میخوانم. اخیراً نخستین شمارهی کتابنامهی آگاهی نو را که ۱۹ کتاب فارسی و ۲۵ کتاب خارجی را بررسی کرده است، مطالعه کردم. از مجموع مطالبی که در این نشریه آمده، بررسی رمان «مسند عقاب» اثر کارلوس فوئنتس که حاوی شش مقاله است را با دقت بیشتری دنبال کردم و پسازآن خودِ کتاب را که بهتازگی توسط مهدی سرائی ترجمه شده است، خواندم. این یادداشت حاصل تلاش فکری من در این راستاست.
معرفی نویسنده و کتاب
کارلوس فوئنتس مکزیکی، در عمر ۸۳ سالهی خود بیش از ۶۰ اثر در قالب رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه و مقاله از خود به یادگار گذاشته است. وی سالها در فرانسه بهعنوان سفیر مشغول به فعالیت بوده است. حضور او در فرانسه موجب تقویت بُعد رماننویسی او شده است بهطوریکه خود میگوید: که مثل تمام مردم جهان با خواندن رمان فرانسوی پرورش یافتهام؛ و برای نمونه از شخصیتهایی چون الکساندر دوما و ویکتور هوگو و ژولورن یاد میکند. (مسند عقاب ص ۳۴۲)
از میان رمان هایی که نوشته است چهار تای آنها از شهرت بیشتری برخوردارند که عبارتاند از: زمین ما، گرینگوی پیر، مرگ آرتیمو کروز و مَسند عقاب. البته در پایان عمر یعنی سال ۲۰۱۲ هم رمان «فدریکو در بالکن» را به اتمام رساند.
کارلوس فوئنتس از منتقدان سرسخت انقلاب مکزیک بود زیرا تصور میکرد این انقلاب از اهداف خود دور شده است. «مرگ آرتیمو کروز» را که در دههی شصت میلادی نوشت در انتقاد از انقلابیونی بود که با شعارهای پرطمطراق به قدرت رسیده بودند اما لذت ماندن در قدرت و بهره بردن از مزایای آن، انقلابیون را به مسیر دیگری کشانده بود. (کتابنامه شماره ۱ در گفتوگو با مهدی سرائی ص ۲۹۱)
در «مسند عقاب» فوئنتس بار دیگر فضای فعلی مکزیک و دور شدن انقلاب از آرمانهایش را به تصویر میکشد و با اشاره به رؤسای جمهوری سابق مکزیک نشان میدهد این کشور چه دردهایی را در چند سدهی گذشته تجربه کرده است. «مسند عقاب» روایتی از نخبگان قدرت در مکزیک و نظرات آنها دربارهی حکومت است. ارجاعات فراوان به کتاب شهریار ماکیاولی گواهی بر این موضوع است و نشان میدهد نخبگان قدرت چه نظراتی دربارهی نحوی ادارهی کشور دارند. (همان ص ۲۹۲)
این رمان در قالب نامهنگاری چند شخصیت سیاسی و نظامی شکل میگیرد. شیوهای که در آن بهتر میتوان از پشتصحنهی سیاست پرده برداشت و نقشههای ضدونقیض آنها را افشا کرد. هر چند محتوای نامهها گاه جنبهی عاشقانه و اروتیک به خود میگیرد اما این شیوه از دیرباز برای جذب مخاطب و همراهی او در ادامهی داستان بهعنوان ترفندی کارآمد در پارهای از رمان های مدرن قابلردیابی است.
گزارهی اصلی
تصور میکنم جملهی کلیدی در مورد سیاست این است که پیچ و مهرهی هیچ دولتی بدون روغن فساد به حرکت در نمیآید. (ص ۵۶) همگان میدانند فساد سیستم را روغنکاری میکند یا اگر مایلید موجب روانسازی میشود. فساد موجب به جریان افتادن و کارایی سیستم میشود. (ص ۲۲۵) و درنهایت تأکید میکند: فراموش نکن که فساد این سیستم را روغنکاری میکند. بیشتر سیاستمداران، صاحبمنصبان، پیمانکاران و غیره و غیره راهی جز این دورهی ششساله برای ثروتمند شدن ندارند. سپس به دست فراموشی سپرده میشوند اما دقیقاً به این دلیل میخواهند فراموش شوند که کسی متهمشان نکند. (ص ۳۲۷) اتفاقاً مترجم محترم هم جملهی پایانی را در پشت صفحهی کتاب آورده است.
تعریف سیاست
نویسنده در لابهلای نامهها، ذهنش به نقطه نظرات بسیاری در تعریف سیاست معطوف میشود و میگوید: سیاست هنر وعده دادن بدون عمل کردن است. (ص ۹۵) فراموش نکنید در عرصهی سیاست آغازی وجود ندارد فقط بزنگاهها هستند و تلاش برای قاپیدن آنها در هوا. این نام دیگر زیرک بودن است. (ص ۲۲۱) قدرت موجب میشود حتی زشتترینها زیباترین به نظر آیند اما آینهی درونی قدرت در وجود همهی ماست و درون آن میتوانیم بیمها، خستگیها و بیاعتمادیها را ببینیم. (ص ۲۲۳) سیاست هنر احتمالات نیست بلکه دیوارنوشتهای از اتفاقات پیشبینینشده است. سیاست خطوط معوج تصادفی است. (ص ۲۹۰) سیاست اقدامی است برای اختفای واقعیتها و نادانستهها (ص ۳۰۴) سیاست ادامهی جنگ با ابزاری دیگر است. (ص ۳۸۴) و درنهایت مینویسد: سیاست هنر ناممکنهاست. (ص ۴۲۲) اما واقعیت محض این است که عرصهی سیاست ضیافت شام قبایل وحشی است. (ص ۴۴۲) قدرت جمع وحشتناک آرزوها و سرکوبها، حملهها و دفاعها و لحظات شکست و پیروزی است. (ص ۴۴۳) و آخرین جمله او عرصهی سیاست بیان عمومی تمایلات خصوصی است. (ص ۴۴۴)
سیاستمدار
اما در معرفی فرد سیاست پیشه بر این باور است که سیاستمدار نباید از ندانمکاریهایش ردّی باقی بگذارد، چون این کار به اعتماد به نفسش لطمه میزند و حسادت دیگران را نیز برمیانگیزد. (ص ۱۸) و در ادامه مینویسد: سیاستمدار میتواند با پول ذهن روشنفکر را بسته نگه دارد اما نمیتواند به آنها اعتماد کند. عاقبت، روشنفکر ساز مخالفش را کوک میکند و این موضوع همیشه برای سیاستمدار خیانت تلقی خواهد شد. (ص ۶۶) کسانی که جاهطلبی بیشتری دارند، شکست میخورند یا بهای گزافی بابتش پرداخت میکنند. (ص ۲۶۸) از قول ماکیاولی نقل میکند: ازآنجاکه انسانها ذاتاً پلیدند و هرگز وفادار نمیمانند، تو هم بیوفا و شرور باش. هنر شهریار در این نهفته است که از این واقعیت پلید در راه منافع خود استفاده کند اما باید اینطور در نظر آید که برای منافع تمام مردم اقدام میکند. (ص ۳۸۰) و درنهایت مینویسد: هر فردی میتواند فعالیت در عرصهی سیاست را متوقف کند اما نمیتواند از عواقب اقدامات سیاسیاش فرار کند. (ص ۴۰۵)
ریاست جمهوری
ازآنجاکه عنوان رمان یعنی «مسند عقاب» کنایه از تصاحب هرم قدرت است در جایجای کتاب به این مقام و کارکرد آن توجه جدی دارد و به توصیه و تذکار میپردازد؛ مانند اینکه هر رئیسجمهوری واقعیت خودش را خلق میکند اما ازآنجاکه دوباره انتخاب نمیشود، مجبور به عقبنشینی میشود. واقعیت از شروع به محو شدن میکند و افسانهی تاریخی جایگزینش میشود. (ص ۲۶۹) رئیسجمهور سابق قدرتش را از دست میدهد اما گروهی از پاچهخواران احاطهاش میکنند. حالا دیگر نمیتواند مردم را فریب دهد. حالا دیگر متحدانش او را فریب میدهند وسوسهی انتقام را در سرش میاندازند. گولش میزنند که خیال کند قیاس ناپذیر است. ابرمرد است. (ص ۲۶۹) باید قبل از رئیسجمهور شدن رنج بکشید و بیاموزید. در غیر این صورت، در دورهی ریاست جمهوری رنج میکشید و میآموزید اما به بهای کشور. (ص ۲۷۲) یک رئیسجمهور هرگز متولد نمیشود و پرورش نمییابد او محصول پندار ملتی است یا محصول وهم جمعی (ص ۲۸۹) و ماکیاولی وار فریاد میزند ایمنتر آن است که بیشتر از تو بترسند تا دوستت داشته باشند. (ص ۴۴۴)
سیاست در مکزیک
برای نویسنده، مکزیک مصداق بارزی از گفتههایش است و به نقد جدی قدرت در این کشور میپردازد و با صراحت تمام میگوید: مکزیک کشوری است که ابتدا قهرمانهایش را به قتل میرساند و سپس مجسمهای برایشان بنا میکند. (ص ۱۳۰) ازاینرو در صفحات پایانی رمان مینویسد: این آخرین نصیحت من است که کاملاً مراقب باش تا مبادا تو را به قتل برساند. چراکه جنایتهایی که بدون پروای کشته شدن انجام میشوند رایجتر از جنایتهایی هستند که با ارادهی کشتن انجام میشوند. (ص ۴۰۹) سیاستمدار مکزیکی هرگز نوشتهای از خودش بهجا نمیگذارد. (ص ۱۳۹) تفاوت مکزیک با ایالاتمتحده و اروپا در این است که در آن کشورها متهم را مجازات میکنند و در آمریکای لاتین به او جایزه میدهند یا بیخیال اتهاماتش میشوند. (ص ۲۲۶) در مکزیک، دزد بر مرد صادق تقدم دارد که البته او هم دزد بعدی است. عقبهی سیاست مکزیک را پاچهخواران، دزدان، باج گیران، دغلبازان و سربازان خوش آب و رنگ آنها تشکیل میدهند. (ص ۳۴۵) چراکه پاک و معصوم بودن بدترین دشمن قدرت است. (ص ۳۵۶)
دروغ گفتن
عنصر دروغ در سیاست پرکاربرد است. ازاینرو میگوید: توفیق پیدا کردن در دروغ گفتن بیش از آنچه زندگی از ما مطالبه میکند مستلزم صرف زمان و توجه است. باید تمام توش و توان را برای پرورش دروغی موفقیتآمیز صرف کنید که دقیقاً آن چیزی است که از زندگی سیاسی باید در نظر داشته باشیم. (ص ۳۰۸) برای پذیرش دروغ در عرصهی سیاست تا آنجا پیش میرود که میگوید: دروغگوی خوب بودن حرفهای است که نیازمند زمان فراوانی است باید خودت را تماماً وقف دروغ کنی و دقیقاً این چیزی است که سیاست در اختیار فرد میگذارد. (ص ۴۲۴) چون در هر ارتباط انسانی، نبرد میان واقعیت و دروغ در جریان است. (ص ۴۴۸) در جایی میگوید: گفتههای سیاسی من تا سرحد تهوع تکرار شدهاند اما سخنانی هم هستند که آنها را فقط برای خودم نگه داشتهام مثلاً در نبردهای بزرگ اشرار پشت سر قهرمانان میآیند. یا در عرصهی سیاست، پروانهی نیمروز همان خونآشام شامگاه است. (ص ۳۴۴)
زنان در سیاست
یادآوری تفاوت حضور زنان و مردان در سیاست با یک نگاه روانشناختی، خواندن رمان را جذابتر و نکات اساسی را برجستهتر میکند مثل اینکه هر چه قدر هم که ما زنان پیشرفت کنیم همچنان قانون نانوشتهای بر جامعهی ما سیطره دارد. تمام پلیدیهای مردان بخشیده میشوند اما خطاهای زنان هرگز (ص ۳۰۳) مردان از زنانی که توانایی تفکر و اقدام دارند، هراس دارند. (ص ۳۰۷) زنان از یکدیگر نفرت دارند و پنهان کردن نفرت خود
را میآموزند؛ اما مردان همدیگر را دوست دارند و پنهان کردن احساسات خود را فرامیگیرند.
در هر دو مورد فضیلتهای ما نقاط ضعف ما محسوب میشوند. (ص ۴۴۴)
یادداشت اختصاصی: حجت الاسلام عباس فضلی
این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است
- نویسنده : 1001
Sunday, 28 April , 2024