به گزارش دلفین، گرمای تیرماه بندرعباس هم دختر زیبای شهرم را به داخل سرپناه نکشانده و او حوالی نیمههای شب و حتی ظهرهای آتشین بندرعباس یک دیوار تنگ و تاریک خوف برانگیز را تکیهگاه خود کرده است و به همراه ۱۱ مرد که اکنون جزئی از خانوادهی وی شدهاند، در حال مصرف مواد مخدر است. آری این دختر همان دردانهی خانوادهای است که روزی از مصرف مواد مخدر ترس داشت اما اکنون مواد مخدر با تاروپودش درهمتنیده است. سخت است زن باشی اما خماری، زنانگی کردن را از یادت ببرد، صدایت خش پیدا کند و چشمانت جز دود سفید چیزی را دنبال نکند. اعتراف میکنم تصور نمیکردم وقتی به دنبال سوژه این گزارش میرفتم، دختری به این زیبایی را اسیر افیون و مواد مخدر ببینم.
تصور واهی اعتیادآور نبودن
با لبی خندان پذیرای مصاحبه میشود، نامش مریم است و به گفته خودش، تصور واهی از اینکه برخی مواد اعتیادآور نیستند او را به مصرف مواد مخدر و این مسیر تاریک کشانده است. مریم خطاب به من گفت ۲۶ ساله و مجرد است، اما در اوج زیباییاش دستکم ۱۰ سال بیشتر از سنش نشان میدهد.
دو مصرفی
وی که در حال آمادهسازی مقدمات برای مصرف مواد مخدر در کنار چند مرد معتاد است، بیان داشت که «دو مصرفی» است و اگر هروئین پیدا نکند، شیشه را جایگزینش میکند. مریم دلنگران و آشفته است و گویا هیچ احساس رضایتی از وضعیت کنونیاش ندارد.
بنا بر گفتههای مریم او ساکن و بزرگشدهی محله دو هزار در منطقهای کمتر برخوردار در شهر بندرعباس است که بعد از اعتیاد از سوی خانواده طرد شده.
لکهی ننگی برای خانوادهام هستم
مریم که چندین سال است که با غول اعتیاد همخانه است، ادامه میدهد: بیانصاف نیستم، خانوادهام خیلی تلاش کردند که من را از اعتیاد نجات دهند؛ حساب دفعاتی که با حمایت خانواده ترک کردهام از دستم در رفته است اما من در حق پدر و مادرم بد کردم و لکهی ننگی برای خانوادهام هستم.
وی عنوان کرد: خانوادهام وقتی دیدند نمیتوانم یا نمیخواهم به زندگی عادی برگردم، طردم کردند و چند سالی است مرا فراموش کردهاند و حتی به گمانم نامم را از شناسنامهشان درآوردهاند و گویا یادشان رفته است که دختری به نام مریم دارند.
آدم شدی برگرد خونه
وی عنوان کرد: مادرم همیشه به من میگفت هر وقت؛ «آدم شدی برگرد خونه».
مریم باز هم آهی کشید و گفت: به دلیل کنجکاوی به همراه دوستانم در دورهمیها چند باری سیگار و قلیان مصرف کردم و بعدها قرص، شیشه، ماریجوانا و هر مواد مخدر جدید را تجربه میکردم و با خود میگفتم من معتاد نمیشوم فقط در حد سرگرمی و تفریح است اما تا به خودم آمدم دیدم درگیر اعتیاد شدهام.
پرسه در خیابان
واقعاً مریم دختر مهربان و خاصی است. او هنگام صحبت چند باری به خاطر روشن کردن سیگار و پُکهای عمیقی که به آن میزد، عذرخواهی کرد و ادامه داد: تعداد زنانی که مثل من ترجیح میدهند بهجای حضور در مراکز بهزیستی و کمپهای اعتیاد شبها در خیابانها پرسه بزنند، کم نیست.
وی با احساس ترسی که وجودش را فرا گرفته بود ناگاه از من با حالتی برافروخته خواست که نام خانوادگی و هویتش را بههیچوجه فاش نکنم اما این ترس هم مانع از ادامهی صحبت نشد و بیان داشت: شبها به اتاقی که با چند دختر دیگر اجاره گرفتهام، میروم؛ اتاقی که چند تخت دیگرش هم از سوی زنان و دخترانی با وضعیت من اشغال شده است.
روز از نو گرفتاری از نو
بعد از کمی مکث گفت: فکر میکنم ۳۰ یا ۴۰ بار از روی انتخاب یا اجبار ترک کرده باشم، اما چند روز بعد از ترک، دوباره به سمت مواد کشیده شدم و روز از نو گرفتاری از نو.
وی عنوان کرد: من ترجیح دادم بهجای ادامه درمان و رفتن به کمپ، زندگیام را در پاتوقهای مواد مخدر کنار مردان و زنان معتاد بگذرانم.
زبالهگردم، هیچگاه تنفروشی نکردم
مریم در پاسخ به سؤالم که خرج مصرف مواد مخدر را از چه راهی تأمین میکند، دستان نحیفش را نشان داد و گفت: از این آفتابسوختگیهای پوستم مشخص نیست که از طریق جمعآوری زبالههای خشک خرج مواد و زندگیام را درمیآورم؟
وی که از این سؤال عصبانی به نظر میرسید، بهآرامی گفت: هیچگاه برای تأمین مخارج روزمرهام تنفروشی نکردهام.
خنک شود، ترک میکنم
مریم که چند باری لابهلای صحبتهایش تأکید کرد منتظر است تا هوا خنک شود و برای ترک اعتیادش اقدام کند با بغضی در صدا گفت: راستش فکر که میکنم میبینم انگیزهای برای ترک ندارم چون این اواخر تجربه یک شکست عشقی را داشتم که امید زندگی بهتر و ترک مواد مخدر را از من گرفته است.
او هنگام خداحافظی گفت؛ جای امن برای زندگی خیابان است و دیگر ترسی از زندگی کنار معتادان آقا و خانم ندارم.
آژیر خطر
آژیر خطر اعتیاد این روزها در استان هرمزگان تاخت و تازی غریبانه دارد و سایه مردان و زنان معتاد بر پلهای عابر پیاده، پیادهروها، پارکها و بر درودیوار شهرمان سنگینی میکند و توقع میرود مسئولان با نظارت بیشتر کمک کنند تا فرزندان این دیار پا از رکاب اعتیاد بردارند و با آسیبشناسی و ریشهیابی مسائل آنان را به زندگی آرام بازگردانند.
گزارش اختصاصی: افسانه سالاری
این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است.
- نویسنده : ۱۰۰۷
Monday, 6 May , 2024