دهه شصت، دوران رسانههای معدود و محدود و انگشتشمار بود. دو شبکه تلویزیونی و چند رادیوی کشوری و چند روزنامه سراسری. نه شبکههای ماهوارهای بود و نه رسانههای پس از عصر وب و نه شهروند-رسانهها. مسئولان و مدیران حاکم بلامنازع عرصه اطلاعرسانی بودند و برخی افراد معدود هم که گوش به چند رادیوی فارسیزبان خارج کشور میسپردند، در چرتکه محاسباتی عددی شمرده نمیشدند. روزگار یکسویه عمودینگر و قدرت مطلق نمایش آراسته خویش در رسانههای وابسته و خودی، مسئولان آن دوره را به توهم خودحجتپنداری تشکیکناپذیر انداخته بود؛ اما این مناسبات با ظهور دورهای جدید بهطور باورنکردنی تغییر کرد.
همانطور که ابزارهای آنالوگ به عصر دیجیتال وارد میشدند، رسانهها نیز پوست انداختند و اشکال و ماهیتهای نویی یافتند. سه دهه بعد از دههی شصت که برای کشور ما نماد رسانههای اندک، همراه و گوش به فرمان بود، میزانی از جابهجایی و دگرگونی رسانهای به وجود آمد که مقایسه آن با روزگار پیشین اصلاً ممکن نیست؛ گویی چشم بر هم زدیم و از غاری بیرون زدهایم به فاصلهای شگرف و باورناشدنی.
با پیدایی بسترهای فناورانهای چون اینترنت، رسانههای تازهای سر برآوردهاند که اگرچه در هدف برای تولید محتوا و پیام با نسل قبلی مشترکاند اما در نحوهی تولید، ماهیت محتوا و شیوه عرضه سالهای نوری با آن فاصله دارند. رسانههایی که عصر پس از وب متولد شدهاند به کاربران خود اجازه میدهند به جای مخاطبی منفعل، خاموش و پذیرا کاربری فعال، خالق و اثرگذار باشد. کاربرانی که همهجا حضور دارند و در صفحات شخصی خود در بسترهای اینترنتی فعال هستند.
این جریان نورس فناورانه، در ذات کارکردی و حرفهای خود به جریان اصلی و شبهاصلی (رسانه و شبه رسانه) تبدیل شده است. اصلی را میتوان در خبرگزاریها و تارنماهای خبری و شناسنامهدار جستوجو کرد و شبه آن را در رسانههای اجتماعی. رسانههای اجتماعی که با فراگیری و قدرت چالشبرانگیز خود، گذشته و امروز و حتی فردای رسانههای بزرگ جریان اصلی را نیز به همآوردی دعوت کردهاند. شهروندانی که در سپهر مجازی فعال هستند، کلاس خبرنگاری نرفته دست به قلم میبرند و عکس گرفتن و فعالیت رسانهای را تمرین میکنند و پلتفرمهای جماعتی به میدانگاه حضور آنان برای کارکردی رسانهای بدل شده است.
از نظام اطلاعرسانی مرکزیت زدایی (Decenteralization) شده، شهروند-رسانهایهای پیگیر و مشتاقی سر برآوردهاند که هیچ مسئله و رویدادی از خرد و کلان و منطقهای و محلی و کشوری از دیدشان پنهان نمیماند و موضوعات و دغدغههای مشترک اجتماع مجازی خود را به هشتگ و ترند تبدیل میکنند و ذرهذره قطعات خرد را برای ترسیم یک جغرافیایی خبری-روایتی از رویدادها و وقایع در کنار هم قرار میدهند.
در میان شاهراه اطلاعاتی که روزانه هزاران رویداد و خبر منتشر میشود و ساعتها تحلیل و تفسیر از تکتک رویدادها صورت میگیرد، رسانههای جریان اصلی همچنان پای کار ایستادهاند، مهارت و توانمندیهای حرفهای خود را با عشق و جنون درونی در هم آمیختهاند تا با تولید محتوایی بایسته و مخاطب پسند در این هیاهوی مداوم و پر ازدحام رسانهها بتوانند روزنههای اطلاعرسانی باکیفیت را زنده نگه دارند.
اگر مسئولانی که نگرش و سقف دید ذهنیتشان هنوز در سودای دهه شصت است، نخواهند رویه و روحیه مواجههای خود را در نهادها و سازمانهای متفاوت نسبت به چگونگی برخورد با رسانههای جریان اصلی اصلاح کنند، شبه نظام اطلاعرسانی در سایه نشستهی شبکههای اجتماعی و اکانتهای واقعی و غیرواقعی مثل سیلاب همه چیز را در هم میریزد. تفکر دهه شصتی در عصر دیجیتال و شتاب فراگیری فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی مثل پیاده راه رفتن در مسیر مسابقه دوِ سرعت است، جا ماندن و باختن و زمین هدایت افکار عمومی را به دیگران واگذاشتن.
دوران نگاه عمودی، تلاش حذفی و آمرانه به رسانهها گذشته است. هیچ اتفاق و رویدادی از نگاه انبوه شهروند-رسانهایها پنهان نمیماند؛ حتی جزئیترین و ریزترین رخداد راهی به سطح مییابد. نهادها، مسئولان و کارگزارانی که در آن هوای انسدادی و فیلترینگ خبری سیر میکنند و بر این عقیدهاند که رسانهها را میتوان به چنگ گرفت، آب بیهودگی در هاون خیال خام خود میکوبند. نگاهی به تقویم روی میزشان بیندازند، در انتهای دهه نود و در زمانه جولان رسانههای شهروندی دیگر این اقدامات ممکن نیست.
یادداشت اختصاصی: رضا هاشمی زاده
- نویسنده : 1008
Friday, 29 March , 2024