به گزارش دلفین، برای اینکه مرا با سازوکار کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان غریبه تصور نکنید ناچار اشارتی به رابطهی خودم با کانون میکنم. من از کودکی شیفتهی کانون بودهام و در طول سالیان متمادی بهحسب علاقه و عاطفه، تاریخ شکلگیری و رشد تدریجی کانون پرورش فکری کشور را در قالب مطالعهی کتب و مقالات و تماشای فیلمهای مستند پیگیری کردهام و از میان انبوه شخصیتهای اثرگذار و ماندگار کانون، از آغاز تاکنون نام دو نویسندهی نامی با حسی نوستالژیک در ذهن و ضمیر من حک شده است؛ یکی صمد بهرنگی و دیگری عباس کیارستمی. اولی با چاپ کتاب ماهی سیاه کوچولو و با نقاشیهای فرشید مثقالی از سوی کانون به شهرت جهانی رسید و دومی تا همین اواخر هم فیلمهای کانونی میساخت. در آشنایی من با این دو شخصیت همین بس که دو مقالهی «اولین کتابی که خواندم» و «کیارستمی روایتگر زندگی» را پیرامون آنها نوشتهام. تصور میکنم عنوان اول تمرین خوبی برای نگارش مربیان کانون و حتی کودکان و نوجوانان باشد.
فکر میکنم یادآوری همین خاطرات اندک، پیوندی بین من و کانونیها ایجاد کرده باشد و مرا بهعنوان یکی از اعضای کانون پذیرا شده باشند.
هویت سازی
پیش از بحث از هویت و تأثیرپذیری هنر و ادبیات در هویتیابی کودکان و نوجوانان، شاید پرسشی ذهن مربیان کانون را گزش دهد که در وضعیت فعلی و بحرانی جامعه چگونه میتوان برای کودکان و نوجوانان هویتسازی کرد؟ به زبان صریحتر و سلیستر کسی که خود را بازنیافته است چگونه میتواند دیگری را به یافتن و ساختن هویت دعوت کند؟
در مقام پاسخ عرض میکنم در جامعهشناسی دوران بحران را دوران گذار مینامند؛ یعنی وضع به همین منوال نمیماند. هرچند در این میان سرمایههایی از بین میرود و افرادی نیز قربانی میشوند. از طرفی باید بپذیریم که کودکان و نوجوانان ازنظر ذهنی، کمتر درگیر بحرانهای اقتصادی و اجتماعی جوامع هستند و از دور آنها را مشاهده و گاه لمس میکنند؛ یعنی سهم اندکی از این بحرانها نصیب آنها میشود. نکتهی مهمتر اینکه تاریخ گواه روشنی است که بزرگان اثرگذار درست در میانهی بحرانهایی چون جنگ و آشوب و درگیری پرورده شدهاند. مگر مولوی و سعدی و حافظ حاصل دوران ویرانگری مغولان در ایران نیستند؟ یا در بازهی زمانی دو جنگ جهانی اول و دوم، کسانی چون همینگوی، پروست، فرانکل، هایدگر و آرنت ندرخشیدند؟ یا در دوران معاصر، آیا شریعتی و شاملو اثرگذار نبودند؟ مولوی در داستان طوطی و بازرگان پس از مرگ مصلحتی طوطی میگوید:(بند کن چون سیل سیلانی کند/ ورنه رسوایی و ویرانی کند/من چه غم دارم که ویرانی بود/زیر ویران گنج سلطانی بود/غرق حق خواهد که باشد غرق تر/همچو موج بحر جان زیروزبر/زیر دریا خوشتر آید یا زبر/تیر او دلکشتر آید یا سپر)
مسئولیت بیشتر و سختتر
در حال حاضر، گنج سلطانی برای من و شما هویت بخشی به نسلی است که میخواهد آیندهی این جامعه را بسازد و در رشد و شکوفایی این مرزوبوم مشارکت کند. ازاینرو مسئولیت ما بیشتر و بهمراتب، سختتر است. مربیان کانون باید بهگونهای بتوانند از این بحرانها فاصله بگیرند و درصدد مطالعه و پژوهش برآیند و حاصل کوششهای خود را با کودکان و نوجوانان در میان بگذارند و آنها را از این مخمصههای ناخواسته نجات دهند و به آینده امیدوار کند. البته میدانم ایجاد چنین فضایی بس سخت و طاقت فرساست اما این کار تضمینی برای هویتیابی و آینده سازی کودکان و نوجوانان این کشور خواهد بود.
بنابراین همچنانکه ما با قرار گرفتن در مسیر اندیشههای پیشینیان کسب معرفت میکنیم، کودکان و نوجوانان نیز با کوششهای فکری و پرورشی ما به جنبههایی از واقعیت و حقیقت دسترسی پیدا میکنند. از سویی عوامل متعددی در کارند که این هویت را تقویت یا تضعیف کنند و ما باید سخت بکوشیم که فاکتورهای هویتساز را برجسته و از پدیدههای هویت برانداز پرهیز کنیم. این کشاکش مدام و مبارزهی مستمر بین این دو عنصر موجب هویت بخشی خود و دیگری میشود.
در طول سالها تدریس و تحقیق به این نتیجه دست یافتهام که تا فردی خود به درکی عمیق و باوری قوی در مورد یک مفهوم یا یک معنا نرسیده باشد، نمیتواند دیگری را بدین امر راغب و راهنما باشد. روند آموزش و انتقال مبانی و معانی به غیر، اقتضای تسلط و اشراف بر مفاهیمی دارد که فرد آنها را به زبان میآورد. فراموش نکنیم که با خواندن چند کتاب و مقاله نه خود به هویتی دست مییابیم و نه مخاطب ما از آن بهرهی اساسی میبرد. گویا درک این معنا نیازمند ممارست و تمرین مداوم است. هر فرد با فراست و پس از سالها تلاش میتواند بدین امر واقف شود.
تعریف فلسفی هویت
هویت شامل مجموعهای از علائم مادی، زیستی، اجتماعی، فرهنگی و روانی است که موجب شناسایی و تمایز فرد از دیگری است. رویکرد فلسفی به هویت حاصل پرسش از کیستی و چیستی خود و هستی است. در فلسفه نظرات مختلف و متفاوتی در تعریف هویت فردی ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره میکنم. هویت شخصی در فلسفهی هیوم همان زنجیرهای از تجربههای در بدن است. جان لاک هویت را همان آگاهی میداند. دو ملاک دیگر مشخصهی هویت عبارتاند از پایداری نسبی و تداوم شخصیت و انسجام تغییر فیزیکی هستند؛ اما کانت پا را از این فراتر مینهد و هویت را «وحدت استعلایی ادراک آگاهانه» تعریف میکند؛ یعنی سه ویژگی کیفی بودن و سوبژکتیو بودن و یکپارچگی را ویژهی آگاهی میداند؛ بنابراین هویت آگاهیای است که در خلال زمان پایدار است؛ و در مقاطع مختلف قادر به تصمیمگیری و گاهی منجر به عمل میشود؛ و درنهایت هر آگاهیای خودآگاهی است. (فلسفه در قرن جدید، جان سرل صص ۲۱۵-۲۳۷)
هویت شیوهی شناسایی خود توسط عوامل و متغیرهای دیگر است. اگر انسان هویت خویش را نداند چه کسی میتواند او را شناسایی کند یعنی هویت امری بین الاذهانی است. به تعبیر دیگر هویت بسته به نگاهی است که فرد به خود و دیگران و جهان دارد. آدمی فقط زمانی میتواند خود را کشف کند که خود را در آیینهی دیگران ببیند.
هویت در معنای دومی فلسفی آن با اینهمانی مترادف است. بدین معنی که هر چیزی در تعریف «همان» است. هویت را در این معنی با عبارت «ب=ب» نشان میدهند. سه شرط منطقی برای اصل اینهمانی برشمردهاند. ۱- معنای تصور شده ثابت و محدود باشد و تغییر نپذیرد. ۲- اینکه حقیقت و کذب در هر زمان و مکانی معنی خود را حفظ کند. ۳- اینکه حقیقت هر موجودی عین ذات آن باشد. به فلسفهی شلینگ عنوان فلسفهی اینهمانی دادهاند. شلینگ به وحدت طبیعت و فکر و وحدت آرمان و واقعیت قائل بود. (دانشنامه دانشگستر ج ۱۸ ص ۲۴۵)
هویت از نگاه روانشناسی و جامعهشناسی
مفهوم هویت از نگاه روانشناسی و جامعهشناسی هم قابل تبیین و توضیح است. هویت در روانشناسی عبارت است از تصور شخص از خود و حس استمرار وجود، بهویژه در قابلیت تفکیک شخص از دیگران، در عین تعامل با آنان. اریکسون در قالب پرسش اینکه اگر دوباره متولد میشدی چهکار میکردی؟ در صورت پاسخ مثبت، فرد را دارای هویت میداند. اصطلاح هویت در علوم اجتماعی عبارت است از تعلق خود به محدوده یا مقولهای تعریف شده، مثلاً تعلقات دینی، تعلقات ملی و یا تعلقات شغلی که هویتساز هستند.
انتزاعی بودن مفاهیم
هویت یک مفهوم انتزاعی است و کودکان این مفهوم را دقیقاً دریافت نمیکنند. «پیاژه» تحقیقات جدید نشان میدهد که کودکان قادر به درک مفاهیم انتزاعی هستند. «لیپمن» و «ویگوتسکی» اما به نظر میرسد کودکان در لحظهی تولد وارد مرحلهی شناختی میشوند و با هویت فردی و اجتماعی خود میتوانند مصادیقی از گفتار و رفتار را شناسایی کنند. ولی برای نوجوانان این مفهوم کاملاً قابلدرک است. یک نوجوان به دنبال هویت خود میشود و شخصیتش آرامآرام شکل میگیرد. بحرانی بودن سن بلوغ بیشتر ناشی از ورود به این عرصه است.
عوامل هویتساز
عمومیترین عوامل هویتساز، هنر و ادبیات است. این دو عنصر پیشگام هویتسازی محسوب میشوند. ابزار بیانی ادبیات، زبان و کلمات در حیطهی شنیداری است اما هنر نگاه زیباشناختی به پدیدههاست. خوشبختانه هنر و ادبیات در جهان معاصر تکثر و تنوع بسیاری را به خود گرفته است. عوامل هویتساز همواره وجود دارند اما موانع و بحرانهایی نیز در سر راه سبز میشوند. از آنجا که زندگی اجتماعی و فرهنگی انسانها بدون داشتن هویت فلج میشود، بنابراین ناچار از استفاده از ابزارهایی برای هویت بخشی هستند. اگر دکتر داریوش شایگان به هویت چهلتکهی ما اشاره میکند یادآور این نکته است که عوامل زیادی بر هویت آدمی اثرگذار هستند.
کودکان و نوجوانان از طریق گوش دادن یک روایت داستانی و شعر و یا نقاشی و بازی کردن الگوگیری میکنند و با نوعی همذاتپنداری با قهرمان داستان یا تصویری که مشاهده میکنند به درکی از واقعیت میرسند. حکایات و قصههایی که توسط پدربزرگ و مادربزرگ به کودکان القا میشود در رشد و شکوفایی فکری آنها بسیار اثرگذار است. بررسی طرح داستان و تحول شخصیتها از اهداف علاقهمندان به ادبیات است اما در فلسفه شیوههای تفکر و اندیشه که در سطح زیرین داستان نهفته است موردتوجه قرار میگیرد. هر پرسش در زمانی مناسب نوعی فلسفیدن محسوب میشود. مارگارت شارپ میگوید: کودکان از داستان لذت میبرند و ترغیب میشوند تا فکر کنند و بپرسند.(کندوکاو فلسفی برای کودکان و نوجوانان، سعید ناجی ص ۶۳)
کودک و نوجوان باید خود را درگیر موضوع داستان و شعر و نقاشی طرح شده از جانب مربی کند. ازاینرو انتخاب و گزینش کتاب توسط آنها نقش مؤثری در شکلگیری شخصیتشان دارد هرچند گاه نیاز است مربی در این جهت فعال باشد. جالب است بدانید که مخاطب میفهمد که مربی تا چه اندازه از استقلال فکری و عملی برخوردار است و چه قدر به کتاب و متن وفادار است. او خوب درک میکند که شما در تدریس، چه قدر از خلاقیت فردی استفاده میکنید و دیدی محققانه و جستجوگرانه دارید.
ادبیات منجر به گسترش واژگان و درک معانی و مفاهیم جدید میشود. قدرت تخیل فرد از طریق استعارات و ایهامات و ابهامات به وجود میآید. نظر کودکان و نوجوانان در بیان اجمالی و واگویی هدف نهایی داستان، مربی را در رسیدن به مقصود کمک میکند.
هویت و معنای زندگی
به نظر میرسد مقصد و مقصود نهایی از داشتن هویت رسیدن به درکی از معنای زندگی است که آیندهی ما را تضمین کند. هویتیابی فرایندی برای خودشناسی است که معناسازی نیز بهواسطهی آن صورت میگیرد. در مورد معنای زندگی در دوران معاصر بحثهای بسیاری طرح شده است.
یادداشت اختصاصی: حجت الاسلام عباس فضلی
این مطلب در نشریه دلفین منتشر شده است
- نویسنده : 1007
Saturday, 20 April , 2024